|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
چرا امام حسين قيام كرد در صورتي كه امام محمد باقر و امام صادق كه در زمان انحطاط و ضعف بني اميه بودند قيام نكردند فلسفه قیام امام حسین (ع) چیست؟ پاسخ: مجموعه رفتارهاى امامان (ع) در برابر حکام را مى توان در دو كليد واژه خلاصه كرد: 1. صبر، 2. قيام كه هر دو با انگيزش و تلاش براى اصلاح امت انجام مى گرفته است. با اين تفاوت كه اقدام براى قيام تنها در زمانى اتفاق مى افتاد كه احتمال پيروزى باشد و يا حداقل از نابودى اسم و رسم پيامبر) ص (جلوگيرى شود. اما با واقع بينى در تاريخ دوره امامان (ع) امكان پيروزى بر دشمنان بسيار دور از واقعيت بود چنان كه قيام هاى متعدد علويان به شكست انجاميد. بنابراين تنها در موردى كه شدت دشمنى به اندازه اى بود كه بيم محو حتى نام پيامبر) ص (بود قيام انجام مى گرفت كه حداقل اصل اسلام به نسل هاى بعد برسد.چنين واقعه اى تنها در زمان امام حسين(ع) اتفاق افتاد كه يزيد براى ريشه كنى اصل اسلام توطئه كرد و به طور آشكار اعلام كرد لعبت هاشم بالملك فلا خبر جاء ولا وحى نزل اما ديگر حاكمان بنى اميه و بنى عباس حداقل ظاهرى را حفظ مى كردند بنابراين امامان از روش صبر و اصلاح امت تلاش هايى داشتند كه اين مقدار تلاش نيز براى حاكمان بنى اميه و بنى عباس گران مى آمد و از طريق مسموميت، امامان(ع)را به شهادت مى رساندند. جهت آگاهى بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مى كنيم: اين مطلب را در نظر داشته باشيم كه نهضت و جنبش عباسيان در يك روز يا يك سال شكل نگرفته است بلكه پيروزى عباسيان در زمان امام صادق(ع) نتيجه سى تا پنجاه سال تلاش آنهاست و يكى از دلايل پيروزى آنان همين طول مدت مبارزات آنهاست(1) پس از روشن شدن اين نكته، اكنون به پاسخ اين پرسش مى پردازيم كه چرا امام باقرو امام صادق علیهما السلام قيام مسلحانه نكردند ولى امام حسين (ع)دست به قيام مسلحانه زد؟
يكى از دلايل عدم قيام مسلحانه از سوى حضرت امام صادق(ع)اين است كه آن حضرت نيروى كافى براى قيام مسلحانه نداشت و اگر امام صادق(ع)قدرت نظامى داشت به طور قطع قيام مسلحانه مى كرد. در زمان حضرت امام صادق(ع) تعدادى از علويان قيام مسلحانه كردند و هيچ كدام پيروز نشدند چون قدرت نظامى كافى در اختيار نداشتند و حضرت امام صادق (ع) به اينها تذكر داده بود كه شما پيروز نخواهيد شد ولى آنان براساس محاسبات خودشان اقدام كردند و شكست خوردند. حضرت امام صادق(ع) شرايط و اوضاع آن ز مان را بهتر از ديگران تشخيص مى دادند و براى همين به قيام مسلحانه دست نزدند.
براى نمونه به يك روايت در اين زمينه اشاره مى كنيم: مأمون رقى مى گويد: در محضر سرور و مولايم امام صادق بودم كه سهل بن حسن خراسانى داخل شد، بر امام سلام كرد و نشست. سپس گفت: اى فرزند پيامبر رحمت و رأفت از آن شماست و شما خاندان امامت هستيد، چه چيزى مانع اقدام شما براى گرفتن حكومت اسلامى مى شود در حالى كه شما همين الان از پيروان خود يكصد هزار شمشيرزن مى توانى داشته باشى و آنان پيشاپيش تو شمشير مى زنند. امام صادق(ع)به آن مرد خراسانى فرمود: خدا حقت را حفظ بكند بنشين. سپس امام صادق(ع)به حنيفه گفت: اى حنيفه تنور را آتش بزن. حنيفه تنور را آتش زد و تنور يكپارچه آتش شد و اطراف تنور از شدت گرما سفيد شد. امام صادق(ع)به آن مرد خراسانى فرمود: بلند شو و خود را به تنور بينداز و در وسط آتش بنشين.
خراسانى گفت: سرور و مولايم مرا با آتش معذب مكن و مرا از اين امر معاف بدار، خداوند تو را معاف بدارد. امام به او فرمود: تو را از اين كار معاف كردم. در اين حال هارون مكى به محضر امام صادق رسيد و كفشش هم در دستش بود و بر امام سلام كرد. امام به هارون مكى فرمود: كفشت را به زمين بينداز و برو در داخل تنور در ميان آتش بنشين. هارون مكى كفش خود را زمين انداخت و در ميان تنور نشست. امام شروع كرد به گفتگو با آن مرد خراسانى و از اوضاع و احوال خراسان سؤال مى كرد. پس از آن به مرد خراسانى فرمود: بلند شو و نگاه بكن و ببين در تنور چه خبر است. مرد خراسانى به تنور نگاه كرد و ديد كه هارون مكی چهار زانو در ميان آتش نشسته است. پس از آن هارون مكى از تنور بيرون آمد و بر ما سلام كرد و نشست. امام به مرد خراسانى فرمود: در خراسان چند نفر مانند اين فرد پيدا مى شوند؟ خراسانى گفت: به خدا قسم حتى يك نفر هم مانند اين فرد پيدا نمى شود. پس از آن امام صادق(ع)فرمود: ما در زمانى كه پنج نفر ياور نداريم دست به قيام مسلحانه نمى زنيم. ما بهتر از ديگران وقت خروج و قيام مسلحانه را مى دانيم(2) اين حديث مى رساند كه امام صادق) ع (براى قيام مسلحانه، نيروهاى جان بر كف و مخلص نداشت و كسى كه نيروى رزمى مخلص و فداكار ندارد نمى تواند قيام مسلحانه بكند. نيروهاى فداكار وجان بر كف را هم نمى توان با چند كلمه موعظه و يا ديكتاتورى به وجود آورد. اين مردم هستند كه اگر به اين مرتبه از ايمان و فهم و شعور سياسى برسند و خود را در اختيار امام قرار بدهند، در اين صورت نيروهاى جان بر كف و مخلص را تأمين مى كنند وگرنه اگر مردم مشغول زندگى متعارف و آرام خود باشند، چنين نيروهايى به وجود نمى آيد و نتيجه آن پيروزى باطل و شكست حق خواهد بود. اين تنها امام صادق(ع)نيست كه به خاطر نبودن نيروى فداكار كافى دست به قيام مسلحانه نزد بلكه امامان ديگر نيز چنين بودند. به عنوان مثال على(ع)پس از پيامبر خدا(ص)به خاطر نبودن نيروى كافى دست به قيام مسلحانه نزد با اين كه خلافت و امامت حق او بود و او از سوى خدا و پيامبر براى اين مقام نصب شده بود ولى آن حضرت پس از پيامبر دست به شمشير نبرد و علت اين امر هم اين بود كه نيروى كافى نداشت.
على(ع)فرمود: «پس از وفات پيامبر و بى وفايى ياران، به اطراف خود نگاه كردم ياورى جز اهل بيت خودم نديدم، پس به مرگ آنان رضايت ندادم، چشم پر از خار و خاشاك را ناچار فرو بستم و با گلويى كه استخوان شكسته در آن گير كرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو بردم و بر نوشيدن جام تلخ تر از گياه حنظل شكيبايى كردم»(3) و نيز آن حضرت فرمود: «پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پا خيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند صبر پيشه سازم. پس از ارزيابى درست صبر را خردمندانه تر ديدم پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلويم مانده بود و با ديدگان خود مى ديدم كه ميراث مرا به غارت مى برند»(4) و نيز فرمود: «اگر حضور بيعت كنندگان نبود و ياران حجت را بر من تمام نمى كردند و اگر خداوند از علما، عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته رهايش مى ساختم و آخر خلافت را به كاسه اول سيراب مى كردم. آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزشتر است»(5) اين سخنان نشان مى دهد كه على(ع)به خاطر نبودن قدرت كافى دست به قيام مسلحانه نزد و در برابر ستمى كه بر او رفت صبر كرد. امام صادق(ع)به خاطر نبودن ياران فداكار و جان بر كف دست به شمشير نبرد ولى با اين حال امام صادق(ع)و امامان ديگر همواره در برابر خلفاى عباسى موضع گيرى مى كردند و با آنان مبارزه مى كردند. چنين نبود كه امام صادق(ع)كارى به كار خلفا نداشته باشد بلكه بر ضد آنان كارهايى مى كرد و سخنانى مى گفت وحتى عوامل خود را در اركان حكومت عباسى نفوذ مى داد تا آنان نتوانند هرگونه خواستند عمل بكنند.
براى نمونه به يك مورد اشاره مى كنيم: پس از آن كه محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع)معروف به نفس زكيه و ابراهيم برادر همين محمد كشته شدند، منصور خليفه عباسى شخصى به نام شيبه بن غفال را والى مدينه كرد. وقتى شيبه به مدينه آمد روز جمعه بالاى منبر سخنرانى كرد و گفت: على بن ابى طالب وحدت مسلمانان را بر هم زد، بامؤمنان جنگيد و براى خود حكومت مى خواست. خاندان او حكومت را به او ندادند و خداوند او را از حكومت محروم كرد و با غصه از بين برد. اين سيدهايى كه قيام كردند و كشته شدند، از فرزندان او هستند و در فساد كردن و به هم ريختن اوضاع كشور اسلامى تابع او هستند. اينها بدون اين كه شايستگى داشته باشند، حكومت را مى خواهند. به خاطر همين در همه جا كشته مى شوند و به خون خود آغشته مى گردند. پس از سخنان اين والى كسى از شنوندگان جرأت پاسخگويى نيافت. در اين ميان يك نفر بلند شد و گفت: ما اهل خير و بركت هستيم اين تو و منصور است كه به هر زشتى سزاوارتريد. آنگاه رو به مردم كرد و گفت: اى مردم آيا مى دانيد در قيامت ميزان چه كسى از همه خالى تر و از همه زيان ديده تر است؟ كسى كه آخرت خود را به دنيايش بفروشد و اين كس همين والى است. والى از مسجد بيرون رفت و حرفى نزد. راوى حديث مى گويد: من از مردم پرسيدم كه اين چه كسى بود كه در برابر والى منصور چنين گفت: گفتند: امام صادق(ع)ست(6) براساس آنچه گذشت معلوم شد كه يكى از دلايلى كه موجب شد امام صادق(ع)دست به قيام مسلحانه نزند اين است كه آن حضرت نيروى كافى براى قيام مسلحانه نداشت ولى شرايط امام حسين(ع)به گونه ديگرى بود و اگر امام صادق(ع)هم در آن شرايط قرار مى گرفت مانند امام حسين(ع)عمل مى كرد و چاره اى جز آن نبود. به طور مختصر به شرايط زمان امام حسين) ع (اشاره مى كنيم: پس از آن كه امام حسن(ع)مسموم شد و به شهادت رسيد، امام حسين(ع)امام شيعيان شد.
امام حسين(ع)به مدت ده سال در زمان معاويه بن ابى سفيان به عنوان امام شيعيان زندگى كرد. در اين مدت امام حسين(ع)با معاويه مبارزه مسلحانه نكرد و مردم عراق به امام حسين(ع)نامه اى نوشتند و درخواست كردند كه معاويه را از خلافت عزل بكن و با او بيعت خود را بشكن. امام حسين(ع)سخن آنان را قبول نكرد و در جواب نامه آنان نوشت: «بين ما و معاويه معاهده اى امضاء شده است و بايد مدت آن تمام بشود» و امام حسين(ع)در جواب نامه اين نكته را هم يادآورى كرد كه پس از مرگ معاويه در اين باره فكر خواهد كرد(7) معاويه در نيمه رجب سال 60 هجرى قمرى مرد و يزيد به جاى او نشست. یزيد نامه اى به فرماندار مدينه نوشت و در آن نامه از او خواست كه از حسين بن على(ع)بيعت بگيرد و اگر حسين بن على (ع) بيعت يزيد را نپذيرفت او را بكشد و سرش را به شام بفرستد و سرسختى يزيد به گونه اى بود كه در صدد محو اسلام و نام پيامبر(ص)بود. اينجا بود كه امام حسين(ع)قيام كردند. هر چند به شهادت برسند. اما در زمان ديگر امامان(ع)سرسختى خلفا اين گونه آشكار و بى پروا نبود.
پىنوشت: (1) (ر. ك: امامان شيعه و جنبش هاى مكتبى، محمد تقى مدرسى، ترجمه آژير، ص 143، چاپ سوم، 1372، بنياد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى). (2) (بحارالانوار، ج 47، چاپ بيروت، ص 123، ح 172، باب 27- سفينه البحار، ماده هرن- منتهى الامال، ج 2، ص 267، چاپ هجرت). (3) (نهج البلاغه، خطبه 26، دشتى و فيض الاسلام). (4) (همان، خطبه 3). (5) (همان). (6) (بحارالانوار، ج 47، ص 165، ح 5، به نقل از امالى شيخ مفيد). (7) (بحار، ج 44، ص 324، ح 2).
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
فلسفه قیام امام حسین,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در دو شنبه 10 آبان 1395 |
|
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
آيا کساني که در مقابل حضرت امام حسين(عليه السلام) در کربلا صف آرايي کردند همه منافق، کافر و فاسق بودند و همه اهل جهنم هستند؟
پاسخ :
پاسخ از حضرت آيت الله العظمي حسين مظاهري(دامت بركاته):
همه آنان، مسلمان نما بودند؛ لکن از هر منافق و فاسق و مشرکي بدتر بودند و به تعبير قرآن شريف از هر جنبنده پستي، پست تر بودند.
قال الله تعالي: «ان شرالدواب عندالله الصم البکم الذين لايعقلون» (22/انفال)
و از اين جهت هم مورد لعن صريح خداوند سبحان هستند.
قال الله تعالي: «اولئک الذين لعنهم الله فاصمهم و اعمي أبصارهم» (23/محمد)
و نيز از اين جهت هم، که موجب اذيت و آزار خداوند و رسول او بوده اند، مستوجب لعن و عذاب دنيوي و اخروي هستند.
قال الله تعالي: «ان الذين يوذون الله و رسوله لعنهم الله في الدنيا و الاخره و أعد لهم عذاباً مهيناً» (75/احزاب)
و اساساً کساني که در قرآن کريم مورد لعن خداوند تعالي واقع شده اند، به تصريح آيات و روايات شريفه، اهل جهنم و حتي بنابر برخي از آيات کريمه، اهل خلود در عذاب بوده و هيچ نصرت و کمکي براي آنان متصور نيست،
قال الله تعالي: «... و من يلعن الله فلن تجد له نصيراً» (52/نساء)- فأعاذنا الله منهم.
منبع: خون موعود، علي(مهرداد) آقا شريفيان و عبدالرسول
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
آيا تعداد كشته شدگان از لشكر عمر بن سعد در تاريخ مشخص است و اينكه ميگويند: امام حسين(علیه السلام) در حادثه عاشورا 1950 نفر را به تنهايي به هلاكت رسانيدند، درست است يا خير؟
پاسخ :
تعداد كشتهشدگان لشكر عمر بن سعد به طور دقيق روشن نيست، ولي در مقاتل این طور است كه حبيب بن مظاهر كه از ياران امام حسين(ع) بود، در روز عاشورا نبرد سختي كرد و شصت و دو مرد را كشت،[1] يا زهير بن قين ـ يكي ديگر از اصحاب امام حسين(ع) ـ در روز عاشورا صد و بيست نفر را كشت تا كثير بن عبدالله شعبي و مهاجربناوس او را به شهادت رساندند.[2]
نافع بن هلال نيز كه نام خود را بر تيرهايش نوشته و آنها را زهرآلود كرده بود، دوازده ياسيزده نفر و دوازده پياده از لشكر عمر بن سعد را كشت تا اين كه هر دو دستش را برديدند، بازجنگيد تا كشته شد[5] و عبدالله بن عمر كلبي هفت يا هشت نفر آنها را كشت، سپس اسير شد و به دستور عمر بن سعد، گردنش را زدند[6] و قره بن ابي قره غفاري شصت و هشت تن و مالك بن انس چهارده و به قولي هجده تن از آنان را كشت؛ [7] جون بن ابي مالك ـ آزاد كرده ابيذر غفاري ـ بيست و پنج نفر را كشت و جنازه او را پس از ده روز يافتند كه بوي مشك از آن بلند ميشد[8] و انيس بن معقل اصبحي نيز بيش از بيست نفر را كشت و مؤذن امام حسين(ع) ـ حجاج بن مسروق جعفي ـ بيست و پنج نفر را كشت و به شهادت رسيد[9] و غلام تركي كه خادم امام حسين(ع) و حافظ قرآن بود، جماعتي را كه تا هفتاد نفر گفتهاند، كشت.[10] و علي اكبر(ع) هم جمع بسياري را كشت، در روايتي يكصد و بيست مرد را كشت و در مناقب گويد، هفتاد مرد را كشت و جنگ را ادامه داد تا به دويست تن رسانيد.[11] عبدالله پسر مسلم بن عقيل در سه حمله نود و هشت مرد را كشت تا اين كه به دست عمروبن صبيح صيداوي و اسد بن مالك شهيد شد؛[12] اما خوارزمي و ابن شهرآشوب ميگويند: در سه حمله جماعتي را كشت[13]. عون پسر عبداللهبن جعفر ـ فرزند زينب كبري(س) ـ هيجده پياده را كشت[14] و پسر ديگر زينب كبري(س)، به نام محمد، ده تن را كشت[15] و عبدالرحمن بن عقيل هفده سوار را كشت[16] و جعفر بن عقيل دو مرد و طبق نقلي پانزده سوار را كشت؛[17] قاسم بن حسن نيز سي و پنج مرد را كشت[18] و حسن بن حسن(ع) در روز عاشورا در خدمت حسين(ع) جنگيد و هفده نفر را كشت.[19]
در روز عاشورا وقتي امام حسين(ع) تنها و بی یار شد، بعضي از راويان گفتند: «به خدا قسم! من شكسته بالي كه فرزند و خاندان و يارانش كشته شده باشند، دلاورتر از حسين(ع) نديدم؛ پهلوانان به او حمله ميبردند و او بر آنها حمله ميكرد؛ به سي هزار لشكر كامل حمله ميبرد و مانند ملخ از جلوي او ميگريختند و سپس به مركز خود برميگشت و ميفرمود:
لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.[20]
در «اثبات الوصية» روايتي نقل شده كه در آن روز، هزار وهشتصد جنگجو به دست خود كشت. در «بحارالانوار» آمده است كه ابن شهرآشوب در مناقب آل ابي طالب گفته است: پياپي جنگيد تا هزار ونهصد و پنجاه نفر را، جز زخميها، به قتل رسانيد و عمر بن سعد به لشكرش فرياد زد: واي بر شما! ميدانيد با چه كسي ميجنگيد؟ اين زادهي قتّال عرب است! از همه سو به او حمله كنيد، چهار هزار تيرانداز دورش را گرفتند و راه خيمهها را بر او بستند.[21]
دربارهي اين كه چگونه يك شخص ميتواند اين همه از افراد دشمن را به قتل برساند، بايد گفت كه چون لشكر عمربن سعد از هيبت و عظمت و شكوه شخصيّت جنگي امام حسين(ع) در هراس بود، در برابر حملههاي حضرت پا به فرار ميگذارند و در اين ميان بسياري از افراد بدون اين كه از حضرت بر آنها ضربتي وارد آيد، زير دست و پاي اسبها و فشار جمعيت از بين ميرفتند و اين گونه بود كه تعداد كشتههاي كربلا بسيار ميباشد.
پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 45، ص 27.
[2]. نفس المهموم، ص 277 قم مكتبة بصيرتي، سال 1405 ق.
ـ همان، ص 271 و 277.
ـ مقتل الحسين(ع)، مقرم عد الرزاق، ص 244، چاپ پنجم، بيروت، دار الكتاب الاسلامي، 1399 ق.
[3]. وقعة الطف، ابي مخنف، تحقيق: استاد محمد هادي يوسفي غروي، ترجمه: داود سليماني، انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم، ص 173.
[4]. همان، ص 178.
[5]. همان، ص 159 و 160.
[6]. همان، ص 286.
[7]. همان، ص 288، مقتل الحسين(ع)، مقرم عبد الرزاق، ص 253.
[8]. همان، ص 291، مقتل الحسين(ع)، ص 252.
[9]. شيخ عباس قمي، همان مأخذ، ص 291.
[10]. همان مأخذ، ص 294.
[11]. همان مأخذ، ص 309، مقتل الحسين(ع)، ص 258، بحارالانوار، ج 45، ص 43.
[12]. همان مأخذ، ص 316.
[13]. مقتل الحسين(ع)، ص 262.
[14]. همان مأخذ، ص 317.
[15]. همان مأخذ، ص 318.
[16]. همان مأخذ، ص 319.
[17]. همان مأخذ، 319.
[18]. همان مأخذ، ص 321.
[19]. همان مأخذ، ص 328.
[20]. اللهوف، ص 105، تاريخ طبري، ج 6، ص 259، بحارالانوار، ج 45، ص 50.
[21]. بحارالانوار، ج 45، ص 50، مناقب آل ابي طالب، ج 4، ص 110.
منبع: نهضت عاشورا (تحريفها و شبههها)، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزهي علميه (1381)
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در یک شنبه 9 آبان 1395 |
|
|
|
شهادت امام حسین (ع) اختیاری بوده یا قضا و قدر؟ |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تورهوایی کربلا. قبل از پاسخ، ابتدا لازم است معنای قضا و قدر را بیان کنیم. قََدَر یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی. تقدیر در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده، آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش قرار داده است.
قضا یعنی حکم و حتمیت. در نظام آفرینش، موجودات از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به آن جا از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب یکی از آنها فراهم شد و تنها همان تحقق یافت، این مرحله را قضا می نامند.
خداوند برای هر موجودی، اسباب هایی قرار داده که هستی و ویژگیهای موجود بستگی به آن علتها دارد. هر چه در جهان پدید می آید، بدون رابطه با قبل و بعد و فقط اتفاقی و بی حساب نیست. همان گونه که در بارش برف و باران عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می کند، سپس به آن می اندیشد و پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، به انجام آن می کوشد. پس هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان ناهمگونی ندارد،زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر کرده که بشر کارهای خود را به اراده و انتخاب خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می گوییم کارهای انسان هم به اختیار او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر در تعیین سرنوشت خود مؤثر باشد. خداوند برای حوادث جهان، علل و اسبابی مقدّر کرده،در مورد افعال انسانی،عقل و اراده و اختیار از جملة آن اسباب است اما آنچه که انسان با اختیار خود از میان تقدیرهای مختلف برگزیند، قضای الهی است.
بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که فقط یک راه دارد و همین که در وضع رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را بر سر چهار راه هایی می بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آنها را انتخاب کند ندارد و سایر راه ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن میکند، و این همان قضا و قدر الهی خواهد بود،
در این جا شخصیت و صفات اخلاقی و روحی و پیشینة تربیتی و موروثی و میزان عقل و دور اندیشی بشر به میان می آید و معلوم میشود که آیندة سعادت بخش یا شقاوت بار هر کس تا چه اندازه مربوط به شخصیت و صفات روحی و ملکات اخلاقی و قدرت عقلی و علمی او است، و بالاخره به راهی که انتخاب میکند.
تفاوتی که میان بشر و آتش که می سوزاند وآب که غرق میکند و گیاه که می روید و حیوان که راه می رود وجود دارد، این است که انسان انتخاب میکند. او همیشه در برابر چند کار و چند راه قرار گرفته، در قطعیت یافتن یک راه و یک کار، خواست او مؤثر است.
انسان، عملی را که با غریزه طبیعی و حیوانی او هماهنگ است و هیچ مانعی برای آن وجود ندارد، به حکم تشخیص و مصلحت اندیشی قادر است ترک کند (مانند ترک گناهان) همچنین کاری را که مخالف خواستههای او است و هیچ گونه عامل اجبار کنندة بیرونی وجود ندارد، به حکم مصلحت اندیشی و نیروی خرد میتواند انجام دهد مانند خوردن دارو و حاضر شدن برای عمل جراحی.
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را مجبور سازد. شانسان فقط یک سرنوشت حتمی ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد. در تعیین و حتمی شدن یکی از آنها، ارادة شخص تأثیر جدی دارد، مثلاً اگر بیمار شود، سرنوشت او بستگی به درمان دارد. اگر اقدام کند، ممکن است معالجه شود و اگر اقدام نکند، از بین میرود. حتمی شدن یکی از آن دو، به اختیار خودش میباشد.
امام علی(ع) از پای دیوار کجی برخاست و کنار دیوار دیگری نشست. گفتند: آیا از قضای الهی فرار می کنی؟ پاسخ داد: "از قضای خدا به قَدَر وی و قضای دیگری فرار می کنم". یعنی قضا و قدر معیّن کرده که هر چیزی اثر خود را داشته باشد و من با آگاهی که دارم، راهی را انتخاب می کنم که اثر خوب داشته باشد.
اما امام حسین(ع)، با علم و آگاهی و به خاطر رسوا کردن بنیامیه و عمل به دستور جدّ بزرگوارش که سکوت در مقابل حاکم ستمگرِ بدعتگذار را جایز ندانسته بودحاضر نشد با یزید بیعت کند و به جوار خانة خدا پناهنده شد. در آن جا نامههای بیشمار کوفیان را دریافت کرد و وقتی مکه را نا امن دید، در جواب دعوت مردم کوفه، به سوی آن شهر رهسپار شد، ولی سپاه «عبیدالله» مانع ورود ایشان به کوفه گشت و به اجبار ایشان را به کربلا برد. در آن جا امام را بین دو راه آزاد گذاشت: بیعت ذلیلانه با یزید، یا رو به رو شدن با شمشیرهای سپاه عبیداالله. امام راه دوم را انتخاب کرد. بنابراین راهی که امام برمیگزیند، هم اختیاری است و هم تقدیر الهی است و میان تقدیر الهی و انتخاب او نه تنها تضادی نیست، بلکه همخوانی دارند.
حضرت میفرماید: «قد شاءالله أن یرانی مقتولاً مذبوحاً ظلماً و عدواناً؛ خداوند میخواهد مرا کشتةسربریده، بناحق و ستمدیده ببیند».
کلام حضرت امام حسین بیانگر اراده و مشیت خداوند در مورد بندگان اوست. خداوند میخواهد همه بندگان رهرو صراط مستقیم باشند. خدا آنان را به پیمودن این راه امر کرده، از آنها پیمان گرفته که رهرو این راه باشید،ولی انسانها را آزاد گذارده که به خواست خدا عمل کنند یا عصیان کرده و راه دیگری در پیش گیرند.
در مورد امام حسین(ع) هم خداوند میخواست بهترین راه را برگزیند که نتیجه و عاقبت آن کشته شدن مظلومانه بود، ولی امام حسین در انتخاب آن راه مجبور نبود.
حضرت خود را آزاد میدانست، ولی فقط اراده و خواست خدا را میپسندید، زیرا خواست خدا را بهترین سرنوشت و عاقبت میدانست. متأسفانه کافران و مشرکان هستند که با استناد به تقدیر و جبر میخواهند گمراهی خود را توجیه کنند و میگویند:
«لو شاء الله ما أشرکنا و لا آباؤنا...؛ اگر خدا میخواست، ما و پدرانمان مشرک نمیشدیم»! منظور آنان این است که مشرک شدن ما به تقدیر الهی و بدون اختیار بوده است،هم چنان که قرآن از آنان نقل میکند: «لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شیء نحن و لا آباؤنا و لا حرّمنا من دونه من شیء؛ اگر خدا میخواست، ما و پدرانمان غیر از خدا را عبادت نمیکردیم و بدون اجازة او چیزی را حرام نمیشمردیم» یعنی عبادت بتها توسط ما تقدیر و قضای حتمی بوده، قدرت سرپیچی نداشتهایم، ولی خداوند چنین اراده و مشیتی را از خود نفی کرده و میفرماید: «لو شاء الله لهداکم اجمعین؛ اگر خدا میخواست، همه شما را هدایت میکرد».
اگر خداوند بخواهد به صورت اجبار انسانها را به راهی ببرد، مطمئناً به راه ایمان و بندگی اجبار میکرد، نه به سوی کفر و گمراهی در عین حال خدا ایمان اجباری را نمیپسندد و ایمانی را میخواهد که از روی اراده و انتخاب باشد و این ارزشمند است،نه ایمان اجباری.
پس خداوند وقتی ایمان جبری نخواهد و ارادة قطعی و تخلف ناپذیرش بر هدایت شدن اجباری مردم تعلق نگیرد، ارادة قطعی او بر کفر کافران و شرک مشرکان تعلق نخواهد گرفت، زیرا چنین ارادهای علاوه بر آن که جبر را حاکم میکند و مخالف دستور الهی است (که به ایمان امر کرده است) و فرستادن پیامبران را بی فایده میکند و...، ظلم میباشد اما خداوند از ظلم و ستم پیراسته است. پس نه کفر کافران به تقدیر حتمی است (که اراده انسان در آن نباشد) و نه ایمان مؤمنان، چون در این صورت نه کفر آنان گناه بود و نه ایمان ایشان ارزش داشت.
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تورهوایی کربلا
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
قضا,
قدر,
امام حسین,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در شنبه 8 آبان 1395 |
|
|
|
وهابیت و طرح شبهاتی پیرامون عاشورا |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تو ر هوایی کربلا.
وهابیت قیام امام حسین (ع) را نامشروع ونادر ست می دانند. این تفکرخبیث بنی امیه است که در میان مردم ایجاد و اتباع آنها روی آن مانور می دهند یعنی اصل تفکر عدم خروج علیه سلطان جائر از تفکرات اموی است نه اسلامی! وهابیت این غده سرطانی که در فرصت های مختلف می کوشد آموزه های شیعه را زیر سوال برده و با شبهه افکنی حقانیت این مذهب را به چالش بکشد از محرم حسینی و واقعه تاریخی کربلا نیز چشم نپوشیده و همواره سعی می کند پیرامون آن شبهاتی را مطرح کند. از این رو در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین محمدمحسن مروجی طبسی، محقق حوزوی و مولف درسنامه نقد وهابیت به پاره ای از این شبهات پرداخته ایم که مشروح آن در ذیل می آید:
اصلی ترین شبهاتی که وهابیت درباره واقعه عاشورا مطرح می کند به چه حوزه هایی اختصاص دارد؟ شبهات عاشورایی وهابیت چند محور دارد، نخست گریه و عزاداری بر سالار شهیدان (ع) است یعنی می گویند گریه بر اموات صحیح نیست و نیز عزاداری بر آنها بدعت است و با این نوع مباحث می کوشند عزاداری امام (ع) را به لحاظ مشروعیت زیر سوال ببرند و بگویند این عزاداری ها بدعت آمیز است. محور دیگر شبهات آنها درباره قیام حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است که می گویند قیام ایشان قیام نبود بلکه شورش بود و ایشان را به عنوان کسی که علیه سلطان زمان خود شوریده معرفی می کنند یعنی فردی طاغی و خارجی که وحدت اسلام را زیر سوال برده است. محور مهم دیگر این شبهات آن است که وهابیت شیعه را قاتل اصلی امام حسین (ع) معرفی می کند.
وهابیت از چه منظری گریه بر امام حسین (ع) را زیر سوال می برد و چه پاسخی می توان به این شبهه ارائه کرد؟ وهابیت در دو حوزه نسبت به گریه و عزداری بحث می کند نخست حرمت گریه بر هر شخصی و در مرحله بعد گریه بر امام را بدعت می داند که هر دوی این شبهات رد شدنی است. چراکه در منابع اهل سنت می بینیم پیامبر (ص) در رحلت مادرشان گریسته اند، همچنین در رحلت فرزندشان ابراهیم و نیز عمویشان ابوطالب و نیز فاطمه بنت اسد (س) مادر امیرالمومنین (ع) گریسته اند که در کتب تاریخی و روایی اهل سنت موجود است. اما نسبت به اباعبدالله الحسین (ع) در مقاتل مشهور همچون مستدرک حاکم نیشابوری که شافعی مذهب است و دیگر منابع آمده که نخستین کسی که در اسلام بر امام حسین (ع) روضه خواند و گریست پیامبر (ص) بوده اند. هنگام ولادت امام حسین (ع) پیامبر (ص) مغموم شدند وقتی علت را پرسیدند ایشان فرمودند که جبرئیل به من خبر دادند که فرزندت حسین (ع) به شکل فجیعی همراه با خانواده و یاران به شهادت می رسد و این نخستین روضه خوانی بر امام حسین (ع) بوده است. علاوه بر این، امت اسلام چه شیعه و سنی در طول تاریخ بر امام حسین (ع) و مصائب آن حضرت (ع) گریسته اند و با این گریه هم اعلام برائت می کردند نسبت به بنی امیه و هم اعلام دوستی و مودت نسبت به اهل بیت (ع) پیامبر (ص). در اینجا می توان این سوال یا شبهه را خطاب به وهابیت مطرح کرد که چرا بجای اینکه جنایات یزید و معاویه و قاتلین اباعبدالله (ع) را محکوم کنند و آنها مورد سوال و مواخذه قرار دهند چرا بر سر مظلوم می کوبند چرا ظالم را محاکمه نمی کنند؟! مگر امام (ع) با فرزند و اصحابشان چه کرده بودند که آن جنایات بر سرشان آمد و بجای آنکه وهابیت از مظلوم دفاع کند همیشه از ظالم دفاع کرده است؟ آیا تا کنون یک بار مسببین حادثه کربلا را محکوم کرده اند؟ چرا ما باید برای اشک ریختن بر امام حسین (ع) و مصائب آن حضرت (ع) دلیل بیاوریم؟! آنها باید دلیل بیاورند که چرا این رسم ما را بدعت می نامند در حالی که خودشان خلاف جریان اسلامی حرکت کرده اند. این ما هستیم که باید بپرسیم چرا وهابیت از دشمنان اهل بیت (ع) اعلام برائت نمی کند و بجای آن در دفاع از یزید و معاویه سریال قبیح "حسن، حسین و معاویه" را ساخته و جنایات بنی امیه را توجیه می کنند.
وهابیت شبهه ای مطرح کرده و می گویند امام حسین (ع) علیه خلیفه وقت خروج کرد و شورید و او فردی خارجی است، چه پاسخی می توان به این شبهه ارائه کرد؟ این مسئله از دیدگاه شیعه حل شده چراکه شیعه معتقد است امام (ع) حق است و اگر زمانی صلح کرد و زمانی قیام و جهاد و قول و فعلشان حجت است و هر کاری انجام دهند طبق دستور الهی بوده است چراکه امام (ع) برای اصلاح امت پیامبر (ص) و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند چراکه در آن زمام جز پیکری از اسلام باقی نمانده بود. اما از دیدگاه اهل سنت و وهابیت خروج نسبت به خلیفه حتی اگر ظالم و جائر باشد، جایز نیست، اما علی رغم وجود چنین دیدگاهی در میان اهل سنت، اکثریت آنها جریان معاویه و یزید را محکوم کرده و امام حسین (ع) را برای قیام علیه خلیفه وقت محق دانسته اند. حتی برخی از علمای اهل سنت معاویه و یزید را لعن می کردند. اما در این میان، سلفی ها و وهابیت چنین حقی را به امام حسین (ع) نمی دهند و این قیام را نامشروع می دانند. این تفکر بنی امیه است گه در میان مردم مطرح کرد و اتباع آنها روی آن مانور می دهند یعنی اصل این تفکر عدم خروج علیه سلطان ظالم و جائر از تفکرات اموی است نه اسلامی! در این میان سوال ما از سلفی ها این است که شما که خروج علیه سلطان را جایز نمی دانید پس چرا عایشه و طلحه و زبیر که در زمان امیرالمومنین (ع) دست به شورش زدند را تایید می کنید؟ اگر قرار باشد به اطاعت و تمکین، امیرالمومنین (ع) خلیفه چهارم بودند پس چرا چرا طلحه و زبیر جنگ جمل و معاویه جنگ نهروان را علیه ایشان به راه انداختند، اگر امام حسین (ع) خارجی است و علیه خلیفه خروج کرده پس باید نسبت به این مسئله هم موضع گرفت؛ چطور گفته می شود معاویه و طلحه و زیبر در جهاد اجتهاد کردند اما امام حسین (ع) نه. بنابراین، تفکر وهابیت تفکر اموی و سفیانی است و حافظ منافع آنها هستند. در واقع، اینها احیاگر تفکرات اموی و حافظ منافع آنها و توجیه گر جنایات بنی امیه هستند و کاری جز این ندارند و لذا نسبت به قیام امام حسین (ع) بدترین تعابیر را بکار می برند در حالی که امام حسین (ع) سید جوانان بهشت و سبط پیامبر (ص) هستند.
یکی از شبهات وهابیت این است که چرا در زیارت عاشورا به همه بنی امیه لعن فرستاده می شود آیا در بین آنها هیچ مومنی نبوده است؟ باید توجه داشت که این شبهه حکم غالبی است، مگر نه آنکه در قرآن بنی امیه به عنوان شجره خبیثه و ملعونه یاد شده اند که جنس آنها و عمومشان را دربر می گیرد، بنابراین اگر اشکال وارد باشد ابتدا باید به قرآن شبهه گرفت. اگرچه در هر جریان استثنائاتی وجود دارد اما تفکر غالبی بنی امیه ضدیت با ائمه (ع) و پیامبر (ص) است.
فلسفه سیاه پوشی برای امام حسین (ع) به ویژه در دهه نخست یعنی قبل از رسیدن سالروز شهادت چیست؟ رنگ مشکی در اسلام کراهت دارد و پوشیدن آن مکروه است و مومن باید لباس هایی با رنگ روشن و شاد بپوشد، اما استثناء دارد اگر برای احیای شعائر دینی و عزای اهل بیت (ع) به ویژه امام حسین (ع) باشد مستحب و مورد تاکید است. این شبهه ای که درباره سیاهپوشی محرم مطرح می کنند به حقیقت پیام عاشورا باز می گردد، باید توجه داشت که انقلاب امام حسین (ع) آبروی بنی امیه را برد، آنها با هر کاری که تفکر امام (ع) را بیدار کرده و اذهان را متوجه قیام ایشان کند و به اذهان تلنگره زده که به قیام ایشان بنگرند و تفکر کنند، مخالفند. پوشیدن لباس مشکلی نیز از جمله مواردی است که سوال ایجاد می کند و وقتی در پاسخ به آن واقعیت بازگو شود مسببان آن واقعه و جنایت تاریخی مورد لعن قرار می گیرند از این رو با هر وجهه ای که یادآور واقعیت کربلا است مخالفت می کنند. حرف سر رنگ نیست حرف سر فکر است آنها با هر نماد و مظهری از عاشورا و هر کاری که یادآور عشورا و برائت مومنین از قاتلان حقیقی امام حسین (ع) است، مشکل دارند.
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تو ر هوایی کربلا.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تو ر هوایی کربلا,
وهابیت,
شبهات وهابیت,
زیارت عاشورا,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در سه شنبه 4 آبان 1395 |
|
|
|
وارث بودن امام حسین (ع) از انبیا یعنی چه؟ |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
یکی از القاب امام حسین(ع) وارث بودن ایشان است این لقب امام در زیارت وارث هم ذکر شده است
این زیارت در کتابهای متعددی مثل کتاب «المزار» شیخ مفید،[۱] «مصباح المتهجد» شیخ طوسی[۲] و دیگر منابع معتبر شیعه ذکر شده است. این زیارت، در واقع به عنوان بخشی از یک دستور العمل، برای زیارت امام حسین(ع) در محل دفنشان است که این زیارت را هنگام رسیدن به ضریح مبارک و در قسمت بالای سر امام حسین(ع) بخواند.[۳] برخی زیارت وارث را با عنوان زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه[۴] و برخی نیز در اعمال شب و روز عرفه و نیز شب و روز عید قربان آوردهاند.[۵] قابل ذکر است که زیارتهای مختلف دیگری نیز وجود دارد که شباهت زیادی به این زیارت بهویژه در فرازهای اول دارند.
ارث بردن؛ یعنی اینکه چیزی از شخصی که زندگی دنیاییاش به پایان رسیده، به شخصی دیگر منتقل شود. این شیء هم میتواند چیزی مادی باشد و هم معنوی.[۶] با استفاده از منابع اسلامی میتوان فهمید، آنچه که در این زیارت مد نظر است، هم وراثت اشیای مادی و هم اشیای معنوی میباشد. این موارد عبارتاند از:
۱٫ مقام خلیفة اللهی: یعنی همانگونه که خداوند حضرت آدم(ع) را به عنوان خلیفه خود بر روی زمین برگزید، دیگر انبیا و جانشینان آنان نیز به عنوان خلیفه خداوند بر روی زمین، چراغی پر فروغ برای هدایت مردم بودند و این مقام را یکی پس از دیگری به ارث میبردند. امام حسین(ع) نیز این مقام معنوی را پس از جدّ، پدر و برادر خود عهدهدار شد.
۲٫ علم: در بسیاری از روایات و زیارات آمده، امام حسین(ع) و دیگر ائمه اطهار(ع)، به عنوان وارثان علم پیامبران،[۷] به ویژه پیامبر اسلام(ص) بودهاند. امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: «حضرت داود علم پیامبران را به ارث برد و سلیمان نیز این علوم را از پدرش داود به ارث برد. حضرت محمد(ص) نیز این علوم را از سلیمان به ارث برده و ما نیز از حضرت محمد به ارث بردهایم».[۸]
۳٫ کتابهای آسمانی: طبق زیارتی که برای نیمه ماه شعبان و نیز اول ماه رجب ذکر شده، امام حسین(ع) وارث تورات و انجیل و زبور است.[۹] چرا که اصل و حقیقت این کتابها، مطالبی است که در آنها نوشته شده و امام حسین(ع) نیز آگاه به آن مطالب است.
۴٫ برخی از متعلقات پیامبران: برخی از پیامبران، به همراه خود، وسائل مقدسی داشتند که خاصیت معجزه آسایی داشتهاند. چیزهایی؛ مانند عصا و صندوق حضرت موسی(ع)، لباس حضرت ابراهیم(ع) و انگشتر حضرت سلیمان(ع). طبق روایات، این اشیاء به ائمه اطهار(ع) منتقل شده و هم اکنون، امام زمان(عج) آنها را در اختیار دارد و هنگام ظهور، آن وسائل را با خود آورده و از آنها استفاده میکند.[۱۰]
[۱]. شیخ مفید، محمّد بن محمد بن نعمان، کتاب المزار، محقق و مصحح: ابطحی، سید محمد باقر، ص ۱۰۶، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
[۲]. شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج ۲، ص ۷۲۰، مؤسسة فقه الشیعة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
[۳]. سید ابن طاوس، علی بن موسی، الإقبال بالأعمال الحسنة، محقق و مصحح: قیومى اصفهانى، جواد، ج ۲، ص ۶۳، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
[۴]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص ۴۶۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
[۵]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح (جنة الأمان الواقیة و جنة الإیمان الباقیة)، ص ۵۰۱ و ۵۰۲، دار الرضی (زاهدی)، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
[۶]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱۳، ص ۷۸، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
[۷]. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ وَ سُلَالَةَ الْوَصِیِّین»؛ ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق و مصحح: امینی، عبد الحسین، ص ۳۱۸، دار المرتضویة، نجف اشرف، چاپ اول، ۱۳۵۶ش.
[۸]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۲۲۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۹]. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا وَارِثَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُور»؛ الإقبال بالأعمال الحسنة، ج ۳، ص ۳۴۱٫
[۱۰]. ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۲۳۱
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
وارث,
زیارت وارث,
شیخ مفید,
ابن قولویه,
,
 |
|
|
نوشته شده توسط
رامش در دو شنبه 3 آبان 1395 |
|
|
|
|
تلفن دفتر فروش تور کربلا
54 44 67 43 021
67 43 67 43 021
835 2100 0937
آقای صبوری
ساعات تماس
9 صبح تا 7 بعد از ظهر
|
|
:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393
|
|
تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,
|
|