|
|
رویارویی امام حسین (ع) با حر |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. موکب امام به «شراف» رسيد، در آنجا چشمه ي آبي وجود داشت، امام به جوانانش فرمان داد تا آب بگيرند و فراوان هم بگيرند، آنان چنين کردند و سپس قافله به راه افتاد و بیابان را در مي نورديد که ناگهان يکي از ياران امام تکبير گفت.امام از اين کار در شگفت شد و به او فرمود: «براي چه چيزي تکبير گفتي؟». - نخلها را ديدم. مردي از ياران امام که راه را قبلاً رفته و با آن آشنا شده بود، به وي گفت: «در اينجا نخلي وجود ندارد، آنچه مي بيني نيزه ها و گوشهاي اسبان هستند». امام قدري تأمل نمود و فرمود: «من نيز آنرا مي بينم» امام دانست آنها پيشقراولان سپاه دشمن هستند که براي جنگ با وي آمده اند، پس به يارانش فرمود:«آيا پناهگاهي نداريم که به آن پناه بريم و آنرا پشت سر خود قرار دهيم و تنها از يک طرف با دشمن روبه رو گرديم؟». يکي از يارانش که وضعيّت راه را مي دانست، به آن حضرت گفت: «آري، اين ذوحسم (1) در کنار تو است، اگر به طرف آن در سمت چپ بروي و زودتر به آن برسي، آنگونه است که مي خواهي». کاروان امام به طرف آن حرکت کرد، ولي هنوز مقدار زيادي دور نشده بود که سپاه فراواني به فرماندهي حرّ بن يزيد رياحي به آنها رسيد، ابن زياد به وي فرمان داده بود تا در صحراي جزيره، حرکت کند و امام را جستجو نمايد و او را دستگير کند، تعداد سوارانش، حدود يک هزار سوار بودند. آنها هنگام ظهر در برابر امام ايستادند در حالي که هوا به شدت گرم بود. امام آنها را ديد که از شدّت تشنگي در حال تلف شدن هستند، دلش به حال آنان سوخت و از اينکه آنان براي کشتن وي و ريختن خونش آمده بودند، چشم پوشيد و به يارانش دستور داد تا آنها را آب بدهند حتي به اسبانشان نيز آب بدهند. ياران امام به آن لشکر آب دادند و سپس به طرف اسبانشان رفتند و ظرفها و طشتها را پر از آب کردند و هرگاه سه يا چهار يا پنج بار آب مي دادند، اسب را کنار مي زدند و ديگري را آب مي دادند تا اينکه همه ي اسبان را آب نوشاندند امام در سفرش، آمادگي کامل داشت، زيرا تنها ظرفها براي آب دادن به هزار سوار همراه با اسبانشان کفايت مي کرد و اين علاوه بر ساير اثاثيه و متاعهاي ديگر بود. به هر حال، امام کرامت فرمود و آن سپاه را که براي جنگ با وي آمده بودند، نجات داد. مورخان مي گويند: «علي بن طعان محاربي» در ميان آن لشکر بود که از کرامت طبع و اخلاق عظيم امام، سخن به ميان آورده مي گويد: من از جمله کساني بودم که تشنگي به آنان زيان رسانده بود، حضرت امام حسين عليه السلام به من دستور داد تا راويه حامل آب را بخوابانم ولي من سخن حضرت را نفهميدم؛ زيرا «راويه»در زبان اهل حجاز به معناي «شتر» بود و هنگامي که دانست من سخن وي را نفهميده ام، به من فرمود: «شتر را بخوابان»، من آنرا خواباندم و وقتي که خواستم آب بنوشم، آب از مشک جريان يافت، پس به من فرمود، مشک را بگير، من ندانستم که چه کنم، پس سرور آزادگان، خود برخاست و مشک را گرفت تا من و اسبم هر دو سيراب شديم. اين طبع بلند و عظمت نفس، آن سپاه را تکان نداد و هيچکدام از آنان از اين اخلاق والا متأثر نشد، مگر حرّ که ضمير بيدار و حسّاسش، از اين نيکي و احسان، اثر گرفته به نداي ضميرش از جاي جست و به امام پيوست و در خدمتش شهيد شد.
سخنراني امام
امام، از واحدهاي آن لشکر، استقبال نمود و براي آنان سخناني شيوا ايراد فرمود و ضمن آن سخنان برايشان توضيح داد که آن حضرت براي جنگ نيامده، بلکه فرستادگان و نامه هايشان به وي رسيد و او را به آمدن به سوي آنان تشويق نموده و او به آنان پاسخ مثبت داده است. آن حضرت پس از حمد و ستايش پروردگار فرمود: «اي مردم! نزد خداي عزيز و جليل و شما عذر مي گزارم... که من به سوي شما نيامدم مگر وقتي که نامه هايتان به سوي من آمد و فرستادگانتان آنها را برايم آوردند که به سوي ما بيا، ما را امامي نيست، شايد خداوند به وسيله ي تو ما را بر هدايت فراهم آورد. اگر بر آن پايبند هستيد، من اينک نزد شما آمده ام، پس به من عهد و پيماني بدهيد تا مطمئن گردم و اگر آمدن مرا دوست نداريد، از نزد شما به جايي که از آنجا آمده ام، برمي گردم» آنان از جواب بازماندند؛ زيرا بسياري از آنان با آن حضرت براي آمدن به سويشان مکاتبه نموده، توسط سفيرش مسلم بن عقيل، با وي بيعت کرده بودند... وقت نماز فرارسيد، آن حضرت به مؤذن خود، «حجاج بن مسروق» دستور داد تا براي نماز ظهر، اذان و اقامه بگويد. پس از اينکه وي اين کار را انجام داد، امام به حرّ فرمود: «آيا مي خواهي با يارانت نماز بخواني؟». - بله، با شما نماز را به جاي مي آوريم. آنان به امام اقتدا نموده و نماز ظهر را به جاي آوردند، پس از پايان نماز به چادرهايشان رفتند و وقتي که هنگام نماز عصر فرارسيد، حرّ به همراه افرادش آمدند و نماز عصر را به امام اقتدا کردند.
خطبه ي امام
پس از آنکه امام نماز عصر را به پايان رساند، با عزمي محکم در ميان آن لشکر،خطابه اي شايان ايراد فرمود و پس از حمد و ثناي پروردگار، گفت: «اي مردم! شما اگر از خداوند پروا کنيد و حق را براي اهل آن بشناسيد، اين کار، خداوند را بيشتر راضي مي سازد، ما اهل بيت، به سرپرستي اين کار، شايسته تر هستيم از اين کساني که مدعي چيزي هستند که از آن ايشان نيست، آنان که با ستم و تجاوز در ميان شما حکومت مي کنند. اگر شما ما را نمي پسنديد و حق مرا نمي دانيد و نظرتان اينک غير از آن چيزي است که در نامه هايتان براي من آمده، از نزد شما بر مي گردم». امام، با اين خطابه آنان را به طاعت خداوند و پيروي از داعيان حق و ائمه ي هدايت؛ اهل بيت: فراخواند؛ زيرا آنها به اين کار از بني اميه که ظلم و ستم را در ميان آنان گسترش داده بودند، شايسته تر بودند. همچنين به آنها عرضه داشت که اگر نظرشان تغيير کرده و بيعت خود را شکسته اند، از نزد آنان برگردد. حرّ که چيزي در مورد نامه ها نمي دانست و ظاهراً در آن اوقات از حرکتهاي سياسي در کوفه دور بوده، روي به آن حضرت کرد و گفت: «اين نامه هايي که از آنها سخن مي گوييد، چيستند؟». امام، «عقبة بن سمعان» را دستور داد تا نامه ها را حاضر کند. وي، دو خورجين پر از نامه بيرون آورد و آنها را روبه روي حر برزمين ريخت. حر، در شگفت شد و در آنها تأملي کرد و گفت: «ما از جمله ي اين افراد که به تو نامه نوشته اند، نيستيم».
مشاجره ميان حضرت امام حسين(ع) و حر
ميان امام و حرّ، مشاجره ي سختي اتفاق افتاد؛ زيرا حرّ به امام گفت: دستور دارم که هرگاه تو را ببينم از تو جدا نشوم تا اينکه تو را به کوفه، نزد ابن زياد ببرم!! اين کلمات، سخت بر امام گران آمد و در برابر حرّ به پاخاست و بر او بانگ زد: «مرگ، از اين به تو، نزديکتر است». امام حسين عليه السلام به يارانش دستور داد تا بر مرکبهاي خود سوار شوند و چون بر پشت مرکبها قرار گرفتند، به آنان فرمان داد به سوي مدينه حرکت کنند، ولي حر، مانع آنها شد، امام حسين روي به او کرد و بر او فرياد کشيد: «مادرت به عزايت بنشيند! از ما چه مي خواهي؟». حرّ، سر به زير افکند و به فکر فرورفت و سپس سربرداشت و مؤدبانه خطاب به امام گفت: «به خدا! اگر از عرب، شخصي غير از تو چنين حرفي به من بزند، از يادکردن مادرش به عزا، خودداري نمي کردم، هر که خواهد باشد، ولي به خدا! من راهي براي ياد کردن مادرت ندارم، جز به بهترين صورتي که بر آن توانا باشم...». خشم امام فرونشست و به او فرمود: «از ما چه مي خواهي؟». - مي خواهم که تو را نزد ابن زياد ببرم. امام بر او فرياد کشيد: «به خدا! به دنبال تو نخواهم آمد». - در آن صورت به خدا قسم! تو را رها نخواهم کرد. نزديک بود که وضعيّت به روشن شدن آتش جنگ بينجامد ولي حرّ، با آرامش به امام گفت: «من براي جنگ با شما دستوري ندارم ولي دستور داده شده ام که از تو جدا نشوم تا اينکه تو را به کوفه برسانم. پس اگر نمي پذيري، راهي را در پيش گير که تو را به کوفه وارد نکند و به مدينه بازنگرداند تا اينکه من به ابن زياد نامه بنويسم و تو نيز به يزيد يا ابن زياد نامه بنويسي، شايد خداوند وضعي را پيش بياورد که سلامت و عافيت- به جاي برخورد کردن با شما- روزي من باشد». آنان بر اين امر، توافق نمودند و امام سمت چپ راه «عذيب و قادسيه» را در پيش گرفت، کاروانش، صحرا را در مي نورديد و حر، به دقت به دنبال او بود و به شدت از وي مراقبت مي کرد
خطبه ي امام
هنگامي که کاروان امام به منزل «بيضه» رسيد، آن حضرت عليه السلام خطبه اي براي حرّ و همراهانش ايراد کرد و انگيزه هاي خود را در قيام بر ضد يزيد بيان نمود و آن قوم را به ياري خويش فراخواند و پس از حمد و ستايش پروردگار، فرمود: «اي مردم! رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله فرمود: هر کس سلطان ستمکاري را ببيند که حرام خدا را حلال کرده و پيمان خدا را شکسته و مخالف سنت رسول اللَّه صلي اللَّه عليه و آله گشته و با بندگان خدا به گناه و تعدي عمل نموده ولي به عمل يا به سخن، بر ضد وي اقدامي ننمايد، بر خداوند حق خواهد بود که او را به جايگاهش وارد نمايد. همانا اين قوم، طاعت شيطان را گرفته و طاعت خداوند رحمان را ترک نمودند، فساد را آشکار کرده احکام خدا را تعطيل ساختند، دارايي عمومي را به خود اختصاص داده حرام خدا را حلال دانسته و حلال او را حرام کرده اند، من از آنکه (دين خدا را) تغيير داده است شايسته تر هستم. نامه هاي شما به من رسيد و نمايندگان شما با بيعتشان نزدم آمدند مبني بر اينکه شما مرا تسليم دشمن نمي کنيد و رهايم نمي نماييد، پس اگر بر بيعت خود پايداريد، به نيکي و صلاح خود مي رسيد، من حسين فرزند علي و فاطمه دخت رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله هستيم، جانم با جانهاي شما و خانواده ام با خانواده هاي شماست، من الگوي شما هستم، اما اگر اين کار را نکرديد و پيمان خود را شکستيد و بيعتم را واگذاشتيد، سوگند به جانم که اين از شما کار ناآشنايي نيست؛ زيرا شما با پدر و برادرم و عموزاده ام مسلم نيز چنين کرده ايد، پس فريب خورده آن کسي است که به شما فريفته گردد. شما بهره ي خود را از دست داده و قسمت خود را تباه کرده ايد، هر کس پيمان شکند، با خود پيمان شکني کرده است و خداوند ما را از شما بي نياز خواهد کرد والسلام». اين سخنراني درخشان، نکات مهم بسياري را در برداشت که عبارتند از: اوّل اينکه: آن حضرت به خاطر پاسخ به وظيفه ي ديني که بر عهده داشت، اقدام به قيام بر ضد حکومت يزيد نمود؛ زيرا اسلام، سلطان ستمکار را نمي پذيرد و مبارزه با او را ملزم مي سازد و هر کس به جهاد اقدام نکند، در گناه اقدامات وي به ظلم و ستم شريک خواهد بود. دوّم اينکه: آن حضرت، امويان را محکوم کرد و سياست آنانرا که بر طاعت شيطان و معصيت خداي رحمان و اظهار فساد و انجام ندادن احکام خدا و به خود اختصاص دادن اموال عمومي و حلال دانستن حرام و حرام شمردن حلال، پايدار است، مورد انتقاد شديد قرار داد. سوم اينکه: آن حضرت از ديگران بر اقدام جهت تغيير اوضاع موجود آن روزگار شايسته تر است که اعلام خطري براي اسلام بوده؛ زيرا آن حضرت عليه السلام نخستين فرد مسؤول براي قبول اين امر مهم بوده است. چهارم اينکه: حضرتش عليه السلام بر آنها عرضه داشت که هرگاه زمام امور را به دست گيرد، خود را همراه آنها و خانواده اش را با خانواده هايشان قرار خواهد داد بدون اينکه امتيازي براي وي در برابر آنها باشد. پنجم اينکه: اگر آنان بيعت خود را شکستند و پيمانهايي را که بسته بودند، برهم زنند، از آنها امري عجيب نيست؛ زيرا آنان قبلاً با پدر، برادر و عموزاده اش نيز، پيمان شکني نموده اند و بدين ترتيب بهره ي خود را از دست داده و خود را از سعادت، محروم ساخته اند. امام با اين خطبه، مسائل را آشکار نمود و روزنه هاي نور را براي آنها گشود و آنان را به اصلاح فراگيري فراخواند که در سايه ي آن آسوده به سر برند. هنگامي که حر، خطابه ي حضرت را شنيد، روي به آن حضرت آورد و گفت: «من تو را در مورد خودت، به ياد خدا مي اندازم؛ زيرا شهادت مي دهم که اگر به جنگ اقدام کني، کشته خواهي شد». امام روي، او نمود و به وي فرمود: «آيا مرا با مرگ مي ترساني؟ آيا اين براي شما مهم است که مرا بکشيد؟ نمي دانم چه چيزي به تو بگويم؟ ولي به تو همان را مي گويم که آن برادر اوسي به عموزاده اش هنگامي که مي خواست به ياري رسول خدا برود، که کجا مي روي؛ کشته مي شوي؟ گفت: سامضي و ما بالموت عار علي الفتي ذا ما نوي خيراً و جاهد مسلما و آسي الرجال الصالحين بنفسه و خالف مثبوراً و فارق مجرما فان عشت لم اندم و ان مت لم ألم کفي بک ذلاً ان تعيش و ترغما «مي روم و در مرگ بر جوان مرد ننگي نيست اگر نيستش خير بوده همچون مسلماني، جهاد کرده باشد». «با جان خود مردان نيکوکار را همراهي کند، با لعنت شدگان مخالفت کرده و از جنايتکاران دور گشته باشد». «اگر زنده بمانم پشيمان نمي شوم و اگر بميرم سرزنش نمي گردم، ولي براي تو خواري همين بس که زنده بماني و مجبور باشي». هنگامي که حرّ اين سخن را شنيد، از کنار آن حضرت دور شد و دانست که وي بر مرگ مصمّم و بر فداکاري در راه هدفش براي اصلاح فراگير، عازم است.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در چهار شنبه 6 بهمن 1395 |
|
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا .کربلا.
تفاوت شيعيان در طول تاريخ اسلامي با ديگر مسلمانان الگوپذيري از چهارده معصوم(علیهم السلام) و مقتدا قرار دادن اين رهروان راستين شريعت محمدي ـ صلي الله عليه و آله ـ و عشق و ايمان حقيقي به اين مشعلان فروزان جامعه بشري بوده است. به دليل اعتقاد به مشروعيت انحصاري امام معصوم و منصوص بود كه در نزد شيعه تا قبل از غيبت، تمامي قدرتهاي حاكم صراحتاً نامشروع تلقي ميشوند و از زمان غيبت به بعد نيز سازش و همراهي با حكومتهايي كه جامع شرائط نيابت از امام غايب نبودهاند اگر نه ناممكن بلكه همواره دشوار بوده است.
شيعيان همواره در اقتدا به امامان معصوم در سازشناپذيري با حاكمان جور شهره بودهاند و عزت و افتخار خود را در قيام بر عليه باطل جستجو ميكردهاند. در بررسي و تبيين بهتر اين مسئله توجه به دلايل قيام امام حسين ـ عليه السّلام ـ براي درك بهتر نوع الگوپذيري شيعيان از ايشان در كسب عزت و افتخار اسلامي ضروري است كه در اينجا با توجه به حفظ اختصار تنها به ذكر دو نمونه اكتفا ميكنيم:
1ـ انجام تكليف در سختترين شرائط: اساسيترين عامل براي قيام امام حسين ـ عليه السّلام ـ انجام تكليف الهي و عمل به فريضة امر به معروف و نهي از منكر بوده است، علامه طباطبائي در تفسير آية، «فقاتل في سبيل الله لاتكلف الاّ نفسك و حرّض المؤمنين»(1) ميفرمايند منظور از لا تكلّف الا نفسك اين است كه هر انساني مكلّف به انجام وظيفة خويش است زيرا خداوند خطاب به پيامبر ميفرمايد اگر مردم در امر جهاد كندي و سستي كنند وظيفة شخصي تو به قوّت خود باقي است، تو خود به مقاتله بپرداز و البته وظيفة تو نسبت به ديگران ترغيب و تشويق آنان نيز خواهد بود(2) بر اين اساس در جامعه اسلامي اگر هر كس تنها به وظيفة خود عمل كند و ديگران را نيز امر به معروف و نهي از منكر نمايد عزت و افتخاري از آن بالاتر در سربلندي آن جامعه متصوّر نخواهد بود. امام حسين ـ عليه السّلام ـ در نخستين گامهاي تاريخي خويش در پاسخ مروان بن حكم فرستاده يزيد براي اخذ بيعت از ايشان ضمن تشريح جايگاه خود و يزيد فرمودند: «... و مثلي لا يبايع مثله»(3) «...فردي همچون من با فردي مثل يزيد بيعت نميكند...» نكته در اينجاست كه ايشان اين عدم بيعت را متعين در يك شخصيت خارجي خاص و منحصر به زماني خاص نميدانستند بلكه به اعتقاد ايشان هركس پيرو راستين ايشان باشد با فرد فاسقي همچون يزيد سازش نخواهد كرد بر اين اساس در هر زماني تكليف شيعيان در برابر يزيديان زمان روشن خواهد بود. امام در حين خروج از شهرمدينه در وصيت نامهاي كه به برادر گراميشان محمدبن حنفيه نوشتند پس از اقرار به وحدانيت الهي فرمودند: «... انّما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر»(4) «...همانا خروج من براي طلب اصلاح در امت جدم و انجام امر به معروف و نهي از منكر بوده است.» كه در اين عبارت به خوبي فلسفه قيام ايشان و درسي كه شيعيان بايد از آن بگيرند مشهود است.
2ـ پاسداري از اسلام و امامت در كربلاء: نكته دوم در انگيزه قيام مقدس امام حسين ـ عليه السّلام ـ كه ميتواند بهترين درس براي شيعيان ايشان باشد پاسداري از اسلام و امامت بود. هدف امام در پاسداري از اسلام مقابله با وضعيتي بود كه در ضمن آن حلال الهي حرام و حرام الهي حلال گرديده بود، حق و حقيقت قرباني هوي و هوسهاي هوسبازان شده و بطور كلي اسلام در معرض خطر بعدي قرار گرفته بود اين وضعيتي است كه در هر زماني رخ دهد تكليف مسلمانان بر قيام عليه باطل و احقاق حق براي پاسداري از دين اسلام تعلق خواهد گرفت، الگوي ديگر واقعه عاشورا پاسداري از مقام والاي امامت و ولايت بود كه اصحاب امام در شب عاشورا عليرغم اعلام رفع بيعت امام از ايشان با قلبي آكنده از عشق الهي و علاقه شديد به امام خويش ايستادگي و صلابت خود را در دفاع از مقام شامخ ولايت تا آخرين قطره خون اعلام داشتند و عزت و افتخار شهادت در راه حق را بر ذلت زندگي تحت حاكميت باطل ترجيح دادند.(5) اين بزرگترين درسي است كه ما در حادثه خونين كربلا ميتوانيم از ياران با وفاي امام بگيريم شب عاشورا كه به حق بايد آن را شب پاسداري از مقام امامت و ولايت ناميد بهترين ترجمان كسب عزت و افتخار جامعه اسلامي را در پيروي و حمايت قاطع از مقام ولايت ميداند، شيعيان به حق آموختهاند در موقعيتي كه كيان اسلام در معرض خطر قرار ميگيرد همچون امام خويش تا آخرين لحظه كه خود و ياران و زنان و فرزندانش را در معرض شهادت و اسارت ميديد ولي هرگز حاضر به پذيرش ذلت زندگي تحت حاكميت ظلم نشد بلكه مرگ در اين راه را سعادت توصيف نمود،(6) آنان نيز با الهام از اين حادثه عزت و سربلندي خود را در پيروي از مقام ولايت و قيام عليه حاكمان طاغوت جستجو كنند. دشمنان انقلاب اسلامي با درك اهميت اين مسئله همواره سعي داشتهاند با تبليغات سوء و دشمنيهاي مكرر در اين پيوستگي بين رهبر و جامعه اسلامي رخنه ايجاد نمايند لكن تا زماني كه اتحاد و پيروي مردم از ولي فقيه جامعه اسلامي به قوت خود باقي است عزت و افتخار ايشان نيز محفوظ، و نظام اسلامي با شكوه و صلابت به راه خود ادامه خواهد داد «انشاء الله»
پی نوشتها : 1- سورة نساء، آية 84. 2- علامه طباطبائي، تفسير الميزان، ج5، مركز فرهنگي رجاء، چاپ چهارم 1367، ص 41. 3- ناسخ التواريخ، ج1، ص 386. 4- همان، ج2، ص 9. 5- ر.ك: سيدهاشم رسولي محلاتي، زندگاني امام حسين ـ عليه السّلام ـ تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم 1378، ص 393 به بعد. 6- «اني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما» بحارالانوار، ج44 ص 381.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
کربلا,
زنده شدن اسلام,
اسلام,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در دو شنبه 4 بهمن 1395 |
|
|
|
مرگ سرخ بهتر از زندگي ننگين است |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. کربلا.
با اينکه از سیدالشهدا عليه السلام احادیث زيادي روایت نشده، اما در ميان ائمه از ايشان بيشتر از همه در مسأله کرامت و عزت نفس روایت شده است. از جمله کلمات قصار ايشان است که در بحار نقل مي کند: موت في عز خير من حيوه في ذل؛ (1) مردن با عزت، از زندگي با ذلت بهتر است وجمله معروف ايشان: هيهات منا الذله است و از آن جمله هاي ایشان است : الا و ان الدعي ابن الدعي قد رکز بين اثنين بين السله و الذله وهيهات منا الذله يأبي الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حميه و نفوس ابيه من ان نؤثر طاعه اللنام علي مصارع الکرام.
(در روز عاشورا امام حسين) گاهي سوار اسب خود مي شد و با مردم سخن مي کرد. يک نوبت که مي خواست صدايش را همه بشنوند سوار شتر شد که بلند باشد (مثل کسي که روي منبر است و از ديگران بالاتر است. چون ديگران سوار اسب بودند) و در وسط ميدان همه او را ببينند. آنگاه جملات فوق را فرمود: هيهات منا الذله ما کجا و تن به خواري دادن کجا! تفاوت از زمين تا آسمان است. خداي ما براي ما ذلت را نمي پسندد، پيامبر نمي پسندد، آن دامن هايي که ما در آن دامن ها پرورش يافته ايم، دامن علي و پستان زهرا به ما اجازه نمي دهد. (کأنه مي گويد) اگر از مؤمنين جهان تا دامنه قيامت بپرسند، رفراندوم کنند که شما براي حسين ذلت را مي پسنديد يا شمشير را، تمام مؤمنين عالم خواهند گفت: ما شمشير را مي پسنديم نه ذلت را. من ان نؤثر طاعه اللئام علي مصارع الکرام آنها نمي پسندند که ما اطاعت لئيمان و پست فطرتان را ترجيح بدهيم بر خوابگاه مردمان بزرگوار يعني بر مقاتل و کشتنگاه ها. از سخنان امام حسین در روز عاشورا است: لا والله لا اعطيکم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد. (2) همچنين از سخنان آن حضرت است: الصدق عز و الکذب عجز (نظير اين کلمات در کلمات ائمه زياد داريم) راستي، عزت است و دروغ از ناتواني است. نکته ها همه در اين موارد است که تدريجا شرح مي دهم. اينگونه تعبيرات خيلي معني دارد: به اين دليل بايد دنبال راستي بود که راستي عزت است و يک انسان دنبال عزت و شرف است، و به اين دليل از دروغ بايد پرهيز کرد که دروغ عجز و ناتواني است. آدم دروغگو به دليل احساس عجز و ناتواني و زبوني که در روح خودش مي کند دروغ مي گويد. يعني محال است يک انسان در روح خودش احساس عزت و نيرو و شرف بکند و حاضر باشد يک کلمه دروغ به زبان خودش بياورد. (3) .
پاورقي (1) بلاغه الحسين، ص 141. (2) انسان الاشراف، ج 3، ص 188، نه، به خدا قسم مانند يک انسان ذليل با آنها بيعت نمي کنم و نيز مانند يک برده فرار نمي کنم. (3) فلسفه اخلاق، ص 152.
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. کربلا.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
کربلا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در یک شنبه 3 بهمن 1395 |
|
|
|
اولین اربعین سید الشهدا(ع) |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
در اولین اربعین امام حسین در سال 61 هجری اولين زائر، صحابهي خاص رسول الله «جابر بن عبدالله انصاري» است كه با بدني خوشبو و ذكر گويان، بر قبر دردانة پيامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فرياد ميزند: «يا حسين! يا حسين!» و بيهوش روي زمين ميافتد. عطيه، دوست جابر، او را به هوش ميآورد كه ناگهان جابر صدا ميزند: «واحبيب لايحبيب حبيبه؟؛ آيا دوست، جواب دوست خود را نميدهد؟» سپس خودش جواب خودش را ميدهد: «چگونه جواب مرا بدهي، درحالي كه خون از رگ هاي گلويت بر سينه و شانهات فرو ريخته و بين سر و بدنت جدايي افكنده است!»
لحظاتي بعد كارواني پر از غم و اندوه از راه ميرسد. امام زین العابدین (عليه السلام) با ديدن جابر، با پاي برهنه به استقبال او ميآيد و اشك ميريزد. جابر انصاری امام زین العابدین را در آغوش مي كشد و از فراق سیدالشهدا(ع) به شدت ميگريد.
امام سجاد (عليه السلام) رو به جابر انصاری ميگويد: «جابر! جايت خالي تا ما را در وادي غربت و تنهايي كمك نمايي.» هاهنا و الله قتلت رجالنا اطفالنا و سبيت نسائنا و حرقت خيامنا اي جابر! به خدا سوگند، در همين مكان مردان ما را شهيد نمودند، و نوجوانان ما را سر بريدند و زنان ما را به اسارت بردند و خيمههاي ما را آتش زدند.» سپس مزار تك تك شهدا را به جابر نشان ميدهد: «اينجا قبر علي اكبر است واينجا قبر قاسم است. اينجا قبر پدرم حسين است. آنجا كنار علقمه قبر عمويم عباس است. زينب آرام و بيقرار و خستهدل، بر مزار برادرش نشست و صدا زد: «برادرم! پس از چهل روز تو را ميبينم. برادرم در ظهر عاشورا كه آمدم قتلگاه، آن قدر بدنت آماج تير و خنجر و شمشيرها گشته بود كه نتوانستم تو را بشناسم، اما اينك برخيز پس از چهل روز، اگر مرا بنگري نخواهي شناخت. موهايم سفيد گشته، كمر خم شده و ...... حتماً مرا نخواهي سناخت.» سپس در مقابل جابر روضه خواند كه: «برادرم! تمام مصيبتهاي تو را تحمل كردم وتمام سفارش هايت را عمل نمودم؛ فقط از نياوردن رقيهات شرمنده هستم كه او را درخرابه شام نهادم. اما حسينم! بشنو كلام خواهر خودت را، باور كن اگر اينجا نامحرمي نبود، بدنم را به تو نشان ميدادم تا جاي تازيانهها را مشاهده كني و بدن كبودم را ببيني. برادر ... !»
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
کربلا,
اربعین,
جابر انصاری,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در چهار شنبه 29 دی 1395 |
|
|
|
شب عاشورا به نقل دختر امام حسین (ع) |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا
حديثي از کتاب «نورالعين» روایت شده که در آن نقل شده: دختر امام حسين عليه السلام سکينه عليهاالسلام در موردشب عاشورا فرمود: شب عاشورا، شب مهتابي بود، من در ميان خيمه نشسته بودم که ناگاه از پشت خيمه صداي گريه اي شنيدم. از ترس اين که مبادا خواهران و ساير زناني که مطلع نيستند، مطلع شوند، چيزي نگفتم، از خيمه بيرون آمدم و دلم گواهي خبر نمي داد، در راه دامن بر پايم مي خورد و مي افتادم و برمي خاستم، چون بيرون رفتم، ديدم پدرم نشسته و اصحابش دور او هستند، شنيدم که پدر به آنها مي فرمود: بدانيد شما با من آمديد در حالي که مي دانستيد من به سوي جماعتي مي روم که با من، با دل و زبان بيعت کردند، حال مي دانيد که شيطان بر آنان غالب شده و خدا را فراموش کرده اند.
«والان ليس لهم مقصد سوي قتلي، و قتل من يجاهد بين يدي، و سبي حريمي بعد سلبهم»؛ حال بدانيد که ايشان را مقصدي سواي کشتن من و کساني که در راه من جهاد مي کنند و اسير کردن زنان من و غارت آنها نيست. مي ترسم که شما از اين امر آگاهي نداشته باشيد، يا بدانيد و شرم کنيد، مکر و خدعه در نزد ما اهل بيت حرام است. پس هر کس از شما اين امر را دوست نمي دارد در اين شب برگردد. زيرا که شب، پرده اي است و کسي به کسي نيست… و هر کسي که ما را با جان خود ياري کند در درجات عاليه ي جنان با ما خواهد بود و به تحقيق که جد بزرگوارم خبر داد که: «ولدي الحسين يقتل بأرض کربلاء غريبا وحيدا عطشانا (فريدا)، فمن نصره فقد نصرني و نصر ولدي القائم (ولو نصرنا بلسانه فهو في حزبنا يوم القيامة)»؛ فرزندم حسين در بيابان کربلا غريب، بي کس و تشنه کشته خواهد شد، پس کسي که او را ياري کند به تحقيق مرا ياري کرده است و در حزب ما خواهد بود و فرزندم قائم را ياري کرده، و اگر کسي به زبانش ما را ياري کرده است و در حزب ما خواهد بود و فرزندم قائم را ياري کرده، و اگر کسي به زبانش ما را ياري کند در قيامت در حزب ما خواهد بود. سکينه عليهاالسلام مي گويد: «فوالله! ما أتم کلامه الا و تفرق القوم من نحو عشرة و عشرين»؛ به خدا قسم! هنوز کلام آن حضرت تمام نشده بود که جماعتي از بي وفايان که به طمع دنيا با آن سيد هر دو سرا، همراهي داشتند، طريق بي وفايي را پيش گرفته و در وادي ضلالت منسلک شدند، دسته دسته در آن بيابان متفرق گشتند و کسي با آن غريب بيابان بلاي ابتلا نماند، مگر گروهي قليل که از هفتاد زيادتر و از هشتاد کمتر بودند. در اين هنگام پدر بزرگوارم را ديدم که سر به زير انداخته در حزن و اندوه بود، چون اين صحنه را ديدم بغض و گريه گلويم را گرفت، اما خود را حفظ کردم و رو به آسمان نمودم و گفتم: «اللهم انهم خذلونا فاخذلهم (و لا تجعل لهم دعاء مسموعا و سلط عليهم الفقر، و لا ترزقهم شفاعة جدي يوم القيامة)»؛ خدايا! آنان ما را ياري نکردند تو نيز آنان را واگذار، و دعاي ايشان را اجابت منما، و در زمين از براي ايشان سکنا قرار مده، و فقر را بر آنها مسلط کن، و آنان را از شفاعت جدم بي نصيب گردان. سکينه عليهاالسلام مي گويد: من به خيمه برگشتم و اشک از ديدگان من ريخت، عمه ام ام کلثوم عليهاالسلام مرا ديد و گفت: به تو چه شده؟ قصه را برايش نقل کردم. چون اين سخن را شنيد، ناله ي: «وا علياه! وا حسيناه! وا قلة ناصراه!» برآورد و گفت: نمي دانم چگونه از دست دشمنان خلاص خواهيم شد؟ کاش آنها راضي مي شدند که عوض برادرم، مرا بکشند. زنان و مخدرات نيز با شنيدن ناله و گريه ي او جمع شدند و شروع به گريه کردند، صداي گريه از خيمه بلند شد. چون پدرم صداي گريه ي آنها را شنيد برخاست و پا در دامن زنان و اشک از ديده ريزان به سوي خيمه آمد، و فرمود: چرا گريه مي کنيد؟ عمه ام پيش آمد و گفت: اي برادر! ما را به مدينه برگردان. فرمود: چگونه مي توان با اين گروه دشمنان به مدينه برگشت؟ عمه ام گفت: «أجل، ذکرهم محل جدک و أبيک وجدتک و امک و أخيک»؛ جلالت جد، پدر، مادر، برادر و جده ي خود را بيان کن، شايد تو را نشناخته اند. پدرم فرمود: «ذکرتهم فلم يذکروا، و وعظتم فلم يتعظوا، لم يسمعوا قولي، (فما غير قتلي سبيل)»؛ به آنان گفتم گوش نکردند، آنها را موعظه کردم پند نپذيرفتند و گوش به سخن من ندادند و آنان جز کشتن من چيزي در نظر ندارند. «و لابد أن تروني علي الثري جديلا…»؛ آه! آه! که چاره اي نيست مگر آن که مرا بر خاک افتاده ببيني، لکن شما را به تقوا و صبر وصيت مي کنم، و اين همان است که جد شما خبر داده و وعده ي او خلف نمي شود، و شما را به کسي مي سپارم که هر گاه پرده ي کسي را بدرد کسي نمي تواند آن را بپوشاند.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
کربلا,
شب عاشورا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در یک شنبه 26 دی 1395 |
|
|
|
|
تلفن دفتر فروش تور کربلا
54 44 67 43 021
67 43 67 43 021
835 2100 0937
آقای صبوری
ساعات تماس
9 صبح تا 7 بعد از ظهر
|
|
:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393
|
|
تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,
|
|