|
|
شکسته شدن قداست یزید توسط امام حسین (ع) |
|
|
تور کربلا. تورزمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
بخشی از گفتار آیت الله جاودان :
حضرت حسین (علیه السّلام) در تمام دوران نهضت کربلا طرح ایشان، عمل ایشان، کوشش ایشان برای این بود که با یزید بیعت نکنند. حرف اوّل بیعت نکردن با یزید وظیفهی اوّل ایشان بود. ثانیاً میکوشیدند این بیعت نکردن را به گوش عالم برسانند. عالم بداند، بفهمد که ایشان با یزید بیعت نکرده است یعنی دولت یزید را مشروع نمیداند، حکومت یزید را اسلامی نمیداند، صحیح نمیداند، غلط میداند، باطل میداند همین. وظیفهی ایشان هم به عنوان مقابلهی با این جریان ظلم و فساد و کفر و الحادی که در عصر یزید با آن روبرو هستیم همین مقدار بود ایشان باید به عالم ابراز کند، به عالم اعلام کند همه بدانند که ایشان به عنوان پسر دختر پیغمبر این حکومت را مشروع نمیداند، صحیح و اسلامی نمیداند این حرف اوّل.
دولت یزید هم اگر کسی با او بیعت نمیکرد کیفرش را مرگ میدانست بنابراین امام در اینجا مخیّر بود بین مرگ و بیعت کردن چون مرگ را پذیرفته بود، دیدیم با نهایت شهامت تا قدم آخر رفت و از مرگ نگریخت، جز از مرگ در خانهی خدا. خانهی خدا را درست نمیدانست آنجا پسر پیغمبر را آنجا بکشند این را فرمود اگر من یک وجب هم بیرون از این حرم کشته شوم برای من بهتر است. کشته شدن حتمی است به محمّد بن حنفیه فرمودند که من در عالم یک پناهگاه، یک لحظه جایی که بتوانم در آنجا پناه بگیرم نداشته باشم من با یزید بیعت نمیکنم. در هر صورت هر چه پیش آمد من حاضر هستم به عنوان جزای بیعت هر چه پیش بیاید من حاضر هستم، باکی ندارم.
آنها هم هیچ ترسی نداشتند از آنکه با ایشان بکنند همهی کاری که، قتل عام کردند مردان را، بر جسدهای آنها اسب تازاندند، دیشب عرض کردم، اوّلین سری که بر نیزه زده شده است سر پسر دختر پیغمبر، دقّت کنید پنجاه سال بیشتر از وفات ایشان نگذشته است چون یک واسطه فقط با پیغمبر دارد پسر دختر پیغمبر است این حکومتی هم که الآن هست که مثلاً خلیفهی پیغمبر هستند، اینها پسر دختر پیغمبر را کشتند و بعد سرش را، عرض کردم سر را به نیزه زدند که این خیلی مهم بود، این اوّلین بار است در عالم اسلام یک سری به نیزه زده شده است آن سر پسر دختر پیغمبر است. بر جسدها اسب تازاندند، خیمههای آنها را سوزاندند همهی زن و بچّه اسیر شدند که نمیدانیم حالا نتیجهی این اسارت چیست.
در بازار میفروشند؟ در این حد. آنها این مقدار سخت برخورد کردند امام هم حاضر است تا آخر. خب، عرض کردیم که، دیشب هم عرض کردم در این جریان چه کسی پیروز شد؟ اسیرها را آوردند به شام همین مقدار، اسیرها را آوردند به شام و اسیرها به مسجد جمعهی شهر آمدند نه این مسجد اموی امروزی، مسجد داشته است مسجد جمعه داشته است ناگزیر، اسیرها را بردند به مسجد و حضرت زین العابدین آن روز صحبت کرد. یعنی طرح یک طوری پیش آمد که خدا کمک کرد ایشان صحبت کرد تمام ورقها برگشت.
از آن روز به بعد یزید دارد ابن زیاد را لعنت میکند. روز اوّلی که اسیرها را آوردند کلاغهای قصرش، مثلاً کلاغها مفصل سر و صدا کردند، در عرب صدای کلاغ نحس است این گفت هر چه میخواهید شما بخوانید من به آرزوی خود رسیدهام. بزرگترین مشکل حکومت من حضرت حسین بوده است حل شده است بزرگترین بود دیگر، بزرگترین شخصیّت آن روزگار است. عالم میداند پسر دختر پیغمبر است هیچ کس دیگر هم تا ندارد همین یک دانه است، ایشان مشکلش حل شد کشته شد، قتل عام شدند این هم زن و بچّهی او هستند اسیر هستند در اختیار من هستند هر کاری بخواهم بکنم من به آرزوی خود رسیدم.
سه روز بعد حالا این سه روز که عرض میکنم ممکن است چهار روز بشود عدد روزهای آن را دقیق نمیدانیم، سه روز بعد ورق برگشته است میگوید خدا لعنت کند ابن زیاد را من که نمیخواستم حسین را بکشم اگر خود من با حسین برخورد میکردم این رفتار را نمیکردم من بهترین کاری که میتوانستم میکردم من با ایشان برخورد مثلاً چی میکردم، کاملاً حرف عوض شد. ببینید تمام شهر شام علیه یزید به عنوان کشندهی حضرت حسین شورش کرده است. نه شورشی که دست به شمشیر ببرد، شهر به هم ریخته است، اوقات همه تلخ است این چه کاری بوده کرده است؟ سال بعد مردم مدینه شورش کردند نامه نوشت حکم کرد که ابن زیاد لشگر بردارد برود برای شهر مدینه را صاف کند.
ابن زیاد گفت که «لا أجْمَعُهُما لِلفاسِق» سال گذشته میگفت: امیرالمؤمنین یزید بن معاویه، امسال گفت که من آن گناه را پارسال کردهام این گناه را دیگر امسال برای این فاسق نمیکنم. ابن زیاد به یزید میگوید فاسق! عمر سعد بر سر خود میزد به طور جدی تمام کشور علیه این جریان قیام کرده است. همه کار را، کارهای گذشتهی این دولت اموی را عالم اسلام هضم کرده است این را نتوانسته است هضم کند. بنابراین تبدیل شده است به یک مخالفت.
ببینید یک قداست یافته بود در طول زمان این دستگاه خلافت، قداست یافته بود آنهایی که به کربلا آمده بودند میگفتند که خلیفهی پیغمبر دستور داده است نه اینکه نمیدانیم این پسر پیغمبر است امّا امیرالمؤمنین خلیفهی پیغمبر دستور داده است اینها همه از این رأی برگشتهاند، برای آنها یزید شکسته است بت شکسته است، آن کاری که خون حضرت حسین کرده است بت یزید را، بت خلافت یزید را، بت خلافت اموی را، بت خلافت را شکسته است. این کار اصلی خون حضرت حسین است.
ببینید در این دولتی که یزید در رأس آن است وقتی در نهایت قداست هم هست ببینید در نهایت قداست یعنی هر کاری کند آن کار دین میشود، اینقدر قداست یافته است حکومت یزید و خلافت بنی امیّه و خلافت که هرکاری کند آن کار عبادت میشود. ببینید وقتی که دستور داد بروید شورش شهر مدینه را بخوابانید آرام کنید، دستور داد با اینها صحبت کنید اگر اینها زیر بار حکومت ما آمدند که فبها، اگر نیامدند با آنها میجنگید اگر در جنگ شما پیروز شدید من جان و مال و ناموس مردم مدینه را برای شما حلال کردم.
ببینید حلال کردن، خلیفه میتواند بگوید من حلال کردم یزید کسی مثل یزید شرابخوار است، بقیهی توضیحات آن را نمیشود بگوییم. یک چنین آدمی میگوید حلال کردم حرام کردم، فردا هم اگر بگوید شراب را حلال کردم وظیفهی همه است، نماز نمیخواهد بخوانید، اینقدر قداست بالا رفته است که میتواند حکومت یزید تا اینجا پیش برود. این را امام حسین شکسته است دیگر هیچ وقتی، دیگر هیچ حکومتی بعد از خون حضرت حسین نه در خلافت بنی امیّه نه در خلافت بنی عبّاس چنین کاری از آنها دیگر بر نمیآید.
تمام شد آن قداستی که مقام خلافت یافته بود با خون حضرت حسین شکسته است، توضیح حرف خیلی بیشتر از این است. این قداست را امام حسین از اینها گرفت، یک فلسفه برای آن ساخته بودند که هر کسی جای پیغمبر بنشیند جای پیغمبر است بعد که شده بود آرام، آرام شده بود جای خدا، این تمام شد
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلایزید,
امام حسین,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در دو شنبه 20 دی 1395 |
|
|
|
سوره فجر و محشور شدن با امام حسین (ع) |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا
سوره مبارکه «فجر» به عنوان سوره امام حسین(ع) مشهور است. امام صادق(ع) میفرماید: سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین(ع) است. هر کس آن را بخواند با حسین بن علی(ع) در قیامت، در درجه اول او در بهشت خواهد بود. در قسمت های نهائی این سوره، نفس آرام و مطمئنّه مورد خطاب قرار گرفته است، خداوند او را به سوی خود می خواند و داخل بندگان خاص خود میکند و سپس او را به بهشت جاودانگی دعوت میکند. مسلّماً مصداق روشن «نفس مطمئنّه» وجود مبارک امام حسین (ع) است و شاید به همین دلیل است که این سوره را سوره امام حسین (ع) نامیدهاند. ابو اسامه می گوید: من در مجلسی كه امام صادق علیه السلام این حدیث را فرمود حاضر بودم از ایشان پرسیدم: چگونه این سوره مخصوص امام حسین علیه السلام شد؟ فرمود: آیا این آیه را نشنیده ای: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی... منظور از نفس مطمئنه امام حسین علیه السلام است.
در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر كس سوره فجر را را در دهه اول ماه ذی الحجه قرائت نماید گناهانش بخشیده می شود و اگر در غیر این ایام خوانده شود مایه نورانیت او در قیامت می گردد. نامگذاری سوره ها بی مناسبت نیست. برخی از سوره ها علاوه بر نام معروف خود، عنوان ویژه ای هم دارد. سوره «فجر» یکی از این سوره هاست. امام صادق(ع) فرموده است:
راستی چرا سوره فجر، سوره حسین بن علی(ع) است؟ مگر در سوره فجر، چه موضوعی مطرح است که با سید الشهدا تناسب دارد؟
در این سوره، به فجر و شبهای دهگانه و به جفت و تاق، و به شب که فرا می رسد، سوگند یاد شده است. … یاد کردی است از قبیله یا سرزمین ارم، با آن ساختمانهای بزرگ و قصرهای افراشته پرستون و بی مانند و عذابی که خداوند به قوم ثمود و فرعون طغیانگر و شکنجه گر نازل کرد و بر آنان که در سرزمینها طغیان و فساد فراوان کردند، تا آنکه خدایی که در کمین ستمگران است، تازیانه عذاب خویش را بر آنان فرود آورد و هلاکشان ساخت.
و این سنّت الهی است که وقتی قومی طغیان و ستم را به اوج رسانند، خداوند زمینه هلاک و نابودی آنان را فراهم می سازد. تازیانه های ستم فرعونی سالها بر گُُرده بنی اسرائیل محروم نواخته می شد. خداوند، موسای نجاتبخش را مأمور رهایی آنان ساخت و فرعونیان در نیل،غرق شدند. قوم عاد و ثمود نیز در فساد و تباهی به نهایت رسیده بودند که خداوند، با صاعقه عذاب و صیحه آسمانی نابودشان ساخت.
امویان نیز برای نابودی دین خدا، کمر همّت بسته بودند و با عترت پیامبر دشمنی می کردند. طغیانشان که به اوج رسید، موجی از خون از کربلا به راه افتاد و سلطه اموی را ویران ساخت.
اگر حکومت شوم بنی امیه را، شام مرگ و تیرگی ظلمت به شمار آوریم، نهضت حسینی و خون شهدای کربلا، فجری بود که دیوار ظلمت ظلم را شکافت و روزنه ای به روز بیداری و فجر رستگاری گشود.
حسین بن علی(ع) با عاشورای خویش، فجری از ایمان و عقیده و حریت را در ظلمت ظلم و در سیاهی ستم پدید آورد، آری… فجر امامت و ایمان، در «غَسَقِ سلطنت آل امیه»!
سوره فجر، یاد از شبهای دهگانه می کند.
سوره فجر، از فرعون مصر یاد می کند که قدرت و سپاه و سلطه ای چشمگیر داشت، که وقتی بیناتِ موسوی از طور تجلّی تابید، محو و نابودی فرعونِ ذی الأوتاد، رقم خورد.
عاشورای حسینی، همان تیغ شب شکن تاریخ، در سینه ظلمتِ ستم بود.
آنها هم که در رکاب «خون خدا» جان باختند، جانهای خدایی داشتند و شمع جمعشان حسین بن علی(ع) بود، آن نفس مطمئنّه الهی!
پایان سوره فجر، خطاب به نفس مطمئنّه است، تا راضی و مرضّی به سوی خدا بازگردد و در بهشت برین جای گیرد.
در فجر عاشورا، نفس مطمئنّه حسینی، به ملکوت خدا و بهشت برین پر گشود. یاران شهیدش نیز هاله مقدّس آن فروغ خدایی بودند که به سوی جنّت موعود، پر کشیدند. .
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در یک شنبه 19 دی 1395 |
|
|
|
پاسخ امام حسین(ع) به خواستگاری یزید از خواهرزاده اش |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا.
معاویه به مروان ـ که استاندار حجاز بود ـ نامهاى نوشت و از وى خواست «امّکلثوم» دختر حضرت زینب (س) و «عبدالله بن جعفر» را براى فرزندش یزید خواستگارى کند.
مرحوم بحرانى در کتاب «عوالم» نقل مىکند: معاویه به مروان ـ که استاندار حجاز بود ـ نامهاى نوشت و از وى خواست «امّکلثوم» دختر «عبدالله بن جعفر» را براى یزید خواستگارى کند. مروان به سراغ عبدالله بن جعفر رفت و جریان خواستگارى را با او در میان گذاشت.
عبدالله گفت: اختیار امکلثوم به دست من نیست؛ بلکه به دست آقاى ما حسین(ع) است که دایى این دختر است.
موضوع را به اطلاع دایی ایشان یعنی امام حسین(ع) رساندند؛ امام حسین (ع)فرمود: از خداوند طلب خیر مىکنم؛ خدایا این دختر را به آنچه مایه خشنودیت از آل محمد است موفّق بدار!
(روز موعود فرا رسید) و مردم در مسجد رسول خدا(ص) اجتماع کردند، مروان هم آمد و کنار امام حسین(ع) نشست و گفت: امیرمؤمنان! (اشاره به معاویه است!) به من دستور داده است که امکلثوم را براى یزید خواستگارى کنم و مهریه او را مطابق خواسته پدرش قرار دهم، به هر مقدار که باشد! همراه با آشتى میان دو قبیله بنى هاشم و بنى امیه و نیز اداى دیون پدرش.
سپس خطاب به امام حسین(ع) گفت: بدان! کسانى که به خاطر وصلت شما با یزید به حال شما غبطه مىخورند، بیشترند از کسانى که به یزید به سبب وصلتش با شما غبطه بخورند.
آن گاه گفت: مایه شگفتى است که چگونه یزید براى کسى مهریه قرار مىدهد و حال آن که وى در شأن و منزلت همتایى ندارد و مردم با توسل به روى او طلب باران مىکنند، اى اباعبدالله! سخنم را با نظر مثبت پاسخ بگو!
امام حسین(ع) فرمود: «اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى اِخْتارَنا لِنَفْسِهِ، وَارْتَضانا لِدِینِهِ وَاصْطَفانا عَلى خَلْقِهِ، وَ اَنْزَلَ عَلَیْنا کِتابَهُ وَ وَحْیَهُ، وَ ایْمُ اللّهِ لا یَنْقُصُنا اَحَدٌ مِنْ حَقِّنا شَیْئاً إِلاَّ انْتَقَصَهُ مِنْ حَقِّهِ، فى عاجِلِ دُنْیاهُ وَ آخِرَتِهِ، وَ لا یَکُونُ عَلَیْنا دَوْلَةٌ اِلاّ کانَتْ لَنَا الْعاقِبَةُ وَ لَنَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِین. یا مَرْوانُ قَدْ قُلْتَ فَسَمِعْنا. اَمّا قَوْلُکَ: مَهْرُها حُکْمُ أَبِیها بالِغاً مابَلَغَ، فَلَعَمْری لَوْ اَرَدْنا ذلِکَ ما عَدَوْنا سُنَّةَ رَسُولِ اللّهِ فی بَناتِهِ وَ نِسائِهِ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ ثِنْتا عَشَرَةَ أُوقِیَةً، یَکُونُ اَرْبَعَمِأَة وَ ثَمانِینَ دِرْهَماً.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: مَعَ قَضاءِ دَیْنِ اَبیها، فَمَتى کُنَّ نِسائُنا یَقْضِینَ عَنّا دُیُونَنا؟ وَ اَمّا صُلْحُ ما بَیْنَ هذَیْنِ الْحَیَّیْنِ، فَإِنّا قَوْمٌ عادَیْناکُمْ فِى اللّهِ، وَ لَمْ نَکُنْ نُصالِحُکُمْ لِلدُّنْیا، فَلَعَمْرِی فَلَقَدْ اَعْیىَ النَّسَبُ فَکَیْفَ السَّبَبُ.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: اَلْعَجَبُ لِیَزیدَ کَیْفَ یَسْتَمْهِرُ؟ فَقَدِ اسْتَمْهَرَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْ یَزیدَ، وَ مِنْ أَبِ یَزیدَ وَ مِنْ جَدِّ یَزیدَ.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: اِنَّ یَزیدَ کُفْوُ مَنْ لا کُفْوَ لَهُ، فَمَنْ کانَ کُفْوُهُ قَبْلَ الْیَوْمِ فَهُوَ کُفْوُهُ الْیَوْمَ ما زادَتْهُ اِمارَتُهُ فی الْکَفاءَةِ شَیْئاً.
وَ أَمّا قَوْلُکَ: بِوَجْهِهِ یُسْتَسْقَى الْغَمامُ، فَاِنَّما کانَ ذلِکَ بِوَجْهِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله).
وَ أَمّا قَوْلُکَ: مَنْ یَغْبِطُنا بِهِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَغْبِطُهُ بِنا، فَاِنَّما، یَغْبِطُنا بِهِ أَهْلُ الْجَهْلِ، وَ یَغْبِطُهُ بِنا أَهْلُ الْعَقْلِ.
فَأشْهِدُوا جَمیعاً اِنّى قَدْ زَوَّجْتُ اُمَّ کُلْثُومَ بِنْتَ عَبْدِاللّهِ بْنِ جَعْفَر مِنْ اِبْنِ عَمِّهَا الْقاسِمِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَر، عَلى اَرْبَعَمِائَة وَ ثَمانِینَ دِرْهَماً، وَ قَدْ نَحَلْتُها ضَیْعَتى بِالْمَدِینَةِ» أو قال «أرْضى بِالْعَقِیقِ، وَ إِنَّ غَلَّتَها فِى السَّنَةِ ثَمانِیَةُ آلافِ دینار، فَفیها لَهُما غِنًى اِنْ شاءَ اللّهُ»
ستایش مخصوص خداوندى است که ما را براى خویش اختیار نمود و براى دینش انتخاب کرد و ما را بر خلقش برگزید و کتاب و وحى خود را بر(خاندان) ما نازل فرمود. به خدا سوگند! هر کس حقى از ما را کم بگذارد، خداوند در دنیا و آخرت حقش را کم خواهد گذاشت و هر کس بر ما ـ براى مدتى ـ سلطه یابد، باید بداند که عاقبت کار، از آن ما خواهد بود و این مطلب را به زودى خواهید دانست.
سپس فرمود: اى مروان! تو سخن گفتى و ما شنیدیم(و اکنون ما مىگوییم و تو بشنو)،
اما اینکه گفتى مهریه این دختر، مطابق خواسته پدرش ـ هر چند زیاد باشد ـ خواهد بود، به جانم سوگند! ما هرگز از سنت رسول خدا در مهریه دختران، همسران و اهل بیتش تجاوز نخواهیم کرد که(مهر السنّة است) همان دوازده «اوقیه»(واحدى است در وزن) که برابر با 480 درهم است.
و امّا اینکه گفتى: دیون پدرش را نیز ادا خواهیم نمود؛ اى مروان! از چه زمانى زنان ما دیون ما را ادا مى کردند(که امروز چنین شود؟!).
و امّا در مورد مسأله صلح میان این دو قبیله، باید بگویم که ما با شما در راه خدا و براى خدا دشمنى کردهایم و لذا حاضر نیستیم به خاطر دنیا با شما مصالحه کنیم!
به جانم سوگند! (براى سازش با شما) از قرابت نسبى (بنى هاشم با بنى امیه) کارى ساخته نیست، تا چه برسد به قرابت سببى (پیوند زناشویى).
و امّا آن سخنت که گفتهاى: تعجب مىکنم چگونه یزید مهریه قرار مىدهد، پاسخ آن این است که کسى که از یزید و پدر و جدش بهتر است، مهریه قرار مىداد(چه برسد به یزید!).
و امّا پاسخ این سخنت که گفتى: یزید کفو و همتایى ندارد، این است که آن کس که قبل از امروز کفو او بوده، همین امروز نیز کفو اوست، بدون آنکه فرمانروایى وى چیزى بر شأن او بیفزاید.
و امّا آن سخنت که درباره یزید گفتهاى با توسّل به روى وى طلب باران مىشود، این تنها به برکت چهره رسول خدا بوده است(نه یزید).
و اما اینکه گفتهاى: کسانى که به خاطر وصلت با یزید، به حال ما غبطه مىخورند، بیشتر از کسانى هستند که به حال یزید به جهت وصلتش با ما غبطه خواهند خورد؛ پاسخش آن است که فقط نادانان به خاطر وصلت ما با یزید، به حال ما غبطه مىخورند، ولى عاقلان و خردمندان، به حال یزید به سبب وصلتش با ما غبطه خواهند خورد.
(سرانجام امام(ع) پس از سخنانى فرمود:) «همگى شاهد باشید که من «امکلثوم» دختر «عبدالله بن جعفر» را به ازدواج پسر عمویش «قاسم بن محمّد بن جعفر» درآوردم! و مهریهاش را 480 درهم قرار دادم و زمین حاصلخیزم را در مدینه نیز به این دختر بخشیدم» ـ یا اینکه فرمود: ـ «مزرعهام را در سرزمین عقیق به وى بخشیدم که درآمد آن سالانه 8 هزار دینار است و همین مزرعه براى زندگى این دو کافى است، إنشاء الله!».(1)
این سخنان تیرى بود که بر قلب ناپاک یزید خصوصاً و بنى امیّه عموماً نشست و نقشهاى را که براى فریب مردم، از طریق نزدیکى به بنى هاشم کشیده بودند، نقش بر آب کرد.
بنى امیه افراد منفور و آلودهاى بودند که مىخواستند از طریق انتساب به بنى هاشم در میان مردم کسب آبرویى کنند و پایههاى قدرت شیطانى خود را از این طریق تقویت کنند؛ یک نمونه آن جریان خواستگارى امکلثوم دختر عبدالله بن جعفر بود.
ولى حضرت سیداشهدا(ع) به موقع اقدام فرمود و تیر آنها به سنگ خورد و ساحت مقدس بنىهاشم با انتساب به بنى امیه آلوده نشد.(2)
*پینوشتها:
(1). العوالم، ج 17، ص 87، ح 2؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44-45 (با مختصر تفاوت) و بحارالانوار، ج 44، ص 207-208، ح 4.
(2). گرد آوری از کتاب: عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستمنژاد،(زیر نظر آیتالله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، امام على بن ابیطالب(ع)، قم، 1388 ه. ش، ص 272.
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در شنبه 18 دی 1395 |
|
|
|
ضعفهای خواص عصر امام حسین(ع) |
|
|
تور کربلا. تور زمینی کربلا. تور هوایی کربلا. یکی ازموضوعاتی که همواره وهمیشه مورد توجه تاریخنویسان بوده این است که چه شد که جامعهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوالهوسلم، ۲۳ سال برای آن زحمت کشیده بود، به وضعیتی دچار شد که پنجاه سال پس از رحلت ایشان، در مقابل نوه پیامبر امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند؟ رهبرانقلاب دربارهی علت این موضوع میفرمایند: «بسیاری از مسلمانانِ دوران اواخر شصت سالهی بعد از حادثهی هجرت - یعنی پنجاه سالهی بعد از رحلت نبی مکرم - از حوادثی که میگذشت، تحلیل درستی نداشتند. چون تحلیل نداشتند، عکسالعمل نداشتند. لذا میدان، باز بود جلوی کسانی که هر کاری میخواستند، هر انحرافی که در مسیر امت اسلامی به وجود میآوردند، کسی جلودارشان نباشد؛ میکردند.» با حجتالاسلام دکتر حامد منتظری مقدم، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللهعلیه دربارهی علل و چگونگی انحراف در جامعهی اسلامی، به گفتوگو نشستیم. یکی از موضوعاتی که همواره باید نسبت به آن آگاه باشیم، موضوع انحراف از مسیر حق و آرمانها است. سؤال این است که چگونه جامعهی اسلامی ممکن است دچار انحراف در آرمانها شود؟ ابتدا باید تعریفی از انحراف داشته باشیم. انحراف یعنی عدول کردن و برگشتن. بهلحاظ مفهومشناسی، انحراف سه ویژگی دارد: ۱. انحراف، در اصل لغت یعنی «برگشت» از مسیری که انسان میپیموده است. البته اینجا برگشتن بهمعنای این نیست که ما در مسیری جلو میرفتیم و حالا بیاییم عقبتر، بلکه برگشتن یعنی خارج شدن، دور شدن یا دوری کردن و بهعبارتی یعنی زاویه گرفتن از مسیر قبلی و ورود به مسیر جدیدی که غیر از مسیر قبلی است. ۲. انحراف از نظر لغوی میتواند منفی یا مثبت باشد. اگر مسیر قبلی اشتباه باشد، انحراف از آن مثبت است، اما اگر انسان در یک مسیر درست حرکت میکند، انحراف از آن، منفی و گاه بسیار خطرناک است. البته در بیشتر کاربردها، انحراف مفهوم منفی دارد و مضمون آن، خارج شدن و دور شدن از مسیر حق است. ۳. شروع انحراف میتواند از یک نقطهی کوچک باشد که در این حالت، تشخیص آن و نیز مانع شدن از آن بسیار دشوار است.
امام حسین علیهالسلام وقتی قیام میکند، در منزلگاه ذیحُسَم میفرماید: «أَلا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْباطِلَ لا یُتَناهی عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِاللّهِ مُحِقًّا، فَإِنّی لا أَرَی الْمَوْتَ إِلاّ سَعادَةً وَ لاَ الْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إِلاّ بَرَمًا.» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۰۴) در آغاز سخن امام، عبارت «اَلا تَرَوْنَ» بهمعنای «آیا نمیبینید، مگر نمیبینید...» خیلی معنا دارد. معمولاً این عبارت را در جایی میگویند که امری واضح و آشکار است و انتظار میرود همه آن را ببینند، «اما نمیبینند». حضرت میفرماید: مگر نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل اجتناب نمیشود. میفرماید: باید این را بفهمید، ببینید، چرا نمیبینید؟ حضرت میفرماید وقتی انحراف این اندازه آشکار شد، اما باز دیده نشد، جا دارد که انسان مؤمن حقجو، آرزوی لقای الهی و مرگ داشته باشد. اینجا نکتهی بسیار دقیقی وجود دارد. چه میشود که انسان نمیتواند امور واضح و آشکار را ببیند؟ پاسخ روشن است. انسان «نمیخواهد» که ببیند؛ یعنی خودش را میزند به «ندیدن» و «نادیده گرفتن» و تغافل. چیزی که در دنیای معاصر ما هم بهکرات اتفاق میافتد. فجایع یمن، سوریه، عراق یا فاجعهی منا را واقعاً نمیشود ندید، اما بعضیها خودشان را به ندیدن میزنند. با این مقدمه، برمیگردم به سؤال که چرا انحراف به وجود میآید؟ عوامل انحراف چیست؟ به نظر میرسد که انحراف از حق، عوامل متعددی دارد. در یک نگاه تحلیلی، میتوان سه عامل را بسیار مهم دانست: ۱. ضعف بینش: نشناختن حق. انحراف گاه بهسبب ضعف تحلیل و ضعف تشخیص حق از باطل است؛ مخصوصاً در جاهایی که تشخیص حق دشوار میشود؛ یعنی در شرایط فتنه که باطل شبیه حق میشود. گاهی نیز بهسبب این است که انسان با توجه به اینکه کسی قبلاً در مسیر حق بوده، بدون توجه به اینکه آن شخص حالا از حق انحراف پیدا کرده است، به گذشتهی او تکیه میکند و آن شخص را معیار حق قرار میدهد و دنبال او میرود و از مسیر حق منحرف میشود. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «انَّ الحَقَّ لا یعرَفُ بِالرِّجَالِ؛ اِعرِفِ الحَقَّ، تَعرِف أهلَهُ» : حق با انسانها شناخته نمیشود، حق را بشناس تا اهلش را نیز بشناسی. (طبرسی، تفسیر مجمعالبیان، ج۴، ص۱۴۶) در حادثهی خونبارعاشورا کسانی که از امام دعوت کردند، در نامههایشان نوشته بودند: شما بیایید و امامت و هدایت ما را برعهده بگیرید. بعداً با نمایندهی امام، مسلمبنعقیل، بیعت کردند. اما چه شد که از مسیر حق و اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم انحراف پیدا کردند؟ آیا آنها نمیدانستند که حق با سیدالشهداست؟ قطعاً بسیاری از آنها، هم امام حسین علیهالسلام را میشناختند و هم میدانستند که جدا شدن از او انحراف است. پس عوامل دیگری در موضوع دخالت داشته است. آنها که مقابل امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند، بیشترشان امام حسین را خوب میشناختند و همانطور که گفتیم، حتی به سطحی از علاقهمندی به سیدالشهدا نیز رسیده بودند. فرزدق به خود سیدالشهدا عرض میکند: «قلوب الناس معک و اسیافهم علیک»؛ قلبهایشان همراه توست، اما شمشیرهایشان برضد توست. در سپاه کوفه، بعضی دعا میکردند که خدایا خودت حسینبنعلی را نصرت کن. عصر عاشورا آمدند و شروع کردند به غارت زیورآلات زنان اهلبیت علیهمالسلام.
۲. ضعف انگیزش: باور نکردن جایگاه حق. پیروی از حق و حقیقت فقط با شناخت حاصل نمیشود، بلکه باید آن را باور کنیم؛ یعنی باید ایمان داشته باشیم به اینکه برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت باید از حق پیروی کنیم. اگر این ایمان وجود نداشته باشد، باز انحراف از حق ایجاد میشود. وقتی حوادث عاشورا را مطالعه میکنیم، قراینی مییابیم که اینهایی که منحرف شدند و در برابر سیدالشهدا قرار گرفتند، حتی به سطحی از علاقهمندی و احتمالاً باور به سیدالشهدا نیز رسیده بودند، اما این علاقهمندی و ایمانشان به سیدالشهدا تحتالشعاع عواملی دیگر قرار گرفت و باعث شد نتوانند در دوراهی بسیار سخت انتخاب میان اردوگاه حسین و اردوگاه یزید، حق یعنی حسین علیهالسلام را برگزینند. ۳. دنیاگرایی و محاسبات دنیوی. گاهی انسان هم حق را میشناسد و هم به آن باور و علاقه دارد، اما علاقه به دنیا هم دارد؛ یعنی به چرب و نرم دنیا عادت کرده و دنیازده و اسیر جذابیتهای ظاهری باطل شده است. این خودش عامل بسیار مهمی است که باعث میشود انسان از مسیر حق منحرف شود. گاهی اینگونه هم نیست که انسان اسیر دنیا شود، اما میبیند مسیر حق بسیار دشوار و پرهزینه است. محاسبه میکند که برای ماندن زیر پرچم حق، خیلی باید دردسر بکشد و هزینه بدهد. امام حسین علیهالسلام در بیانات خودش دقیقاً این دنیاگرایی و این نحوهی محاسبه را بیان فرموده است: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ» : مردم بندهی دنیایند و دین، جز لیسهای بر زبانشان نیست، اما زمانی که آزمون سخت پیش آید، دینداران اندکاند. (ابنشعبه حرانی، تحفالعقول، ص۲۴۵) کاری که امام حسین علیهالسلام میکند، این است که در چنین شرایطی الگو میدهد و راه را نشان میدهد. بعد از وفات پیامبر چه اتفاقاتی در جامعهی اسلامی افتاد که پنجاه سال پس از آن، مردم در مقابل امام حسین علیهالسلام قرار گرفتند؟ سرآغاز انحراف ، انحراف در این نگرش بنیادین اسلامی بود که «النَّبِی أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم». در سقیفه اصلاً دنبال این نبودند که ببینند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم برای آیندهی اسلام چه فرموده است. یعنی حتی از خودشان سؤال نکردند. در نتیجه، فرمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم دربارهی ولایت اهلبیت علیهمالسلام بر زمین ماند. پس از آن، سیاستهای مالیای که در پیش گرفته شد، باعث شد مردم و بهویژه خواص، دنیازده شوند. لذا آنها عدالت امیرمؤمنان علیهالسلام را تحمل نکردند و جلوی حضرت ایستادند. سیاستهای خلفا باعث ایجاد شکاف طبقاتی عظیم (فاصلهی دریافتی از بیتالمال گاه شصت به یک بود) و نیز باعث ایجاد اشرافیگری و اشرافینگری در جامعه شد. این اشرافیگری و اشرافینگری بستر یک انحراف بزرگ در نظام سیاسی دنیای اسلام شد و سبب شد تا خلافت به پادشاهی و ملوکیت تبدیل شود
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در پنج شنبه 16 دی 1395 |
|
|
|
تور کربلا. تورزمینی کربلا. تور هوایی کربلا. حج امام حسین (ع) از جمله شبهات موجود در خصوص امام حسین (ع) در ذی الحجۀ سال ۶۰ هجری است که عده ای تصور میکنند که آن حضرت در روز عرفه و قبل از عید قربان مکه را ترک گفت و حج را ناتمام گذارد. در این باره باید گفت، این تعبیر که امام حسین(ع) حجّ خود را نیمه تمام گذاشت، نادرست وغلط است؛ زیرا امام (ع) در روز هشتم ذی الحجه (یوم الترویه) از مکّه خارج شد در حالیکه اعمال حجّ – که با احرام در مکّه و وقوف در عرفات شروع میشود – از ظهر نهم ذی الحجه آغاز میشود. بنابراین، امام (ع) اصولاً وارد اعمال حج نشده بود، تا آن را نیمه تمام بگذارد. بدیهی است دعای مشهور عرفه که از امام حسین (ع) نقل شده نیز در سالهای پیش از سال ۶۰ هجری از ایشان روایت شده است. مسلماً حضرت در آن سال در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داد. چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصلههای مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معنای ورود در اعمال حجّ نمیشود. در برخی از روایات تنها از انجام عمره مفرده از سوی امام (ع) سخن به میان آمده است. گرچه معروف و مشهور است و در برخی کتاب ها مانند الارشاد شیخ مفید آمده که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرد. طواف و سعی انجام داد و از احرام بیرون آمد چون نمیتوانست حج خود را تکمیل کند. ولی به نظر بعید میآید که حضرت به احرام حج محرم شده باشد، چون کسی که می خواهد اعمال حج را انجام دهد، روز هشتم یا روز نهم ذی الحجه محرم میشود و دلیلی برای محرم شدن زودتر از موعد مقرر وجود ندارد.
برای تایید این مطلب روایاتی در کافی نقل شده که به برخی اشاره میکنیم:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَی بِلَادِهِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَهِ بِیَوْمٍ إِلَی الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً
«از امام صادق (ع) روایت شده که امام حسین (ع) قبل از روز هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد، در حالی که قبلا در ماه حج با احرام عمره، به قصد انجام عمره وارد مکه شده بود و عمره انجام داده بود. از این روایت بر نمیآید که حضرت حج خود را تبدیل به عمره کرده باشد».
در روایت دیگر امام صادق فرمود:
که امام حسین (ع) فرمود : به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، برای من دوست داشتنی تر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانهای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من میخواهند، به دست آورند
قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع فِی ذِی الْحِجَّهِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَهِ إِلَی الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَی مِنًی وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَهِ فِی ذِی الْحِجَّهِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ
یعنی: امام حسین در ماه ذی الحجه عمره انجام داد. سپس در روز ترویه (هشتم) به سوی عراق حرکت کرد . کسی که نمیخواهد حج انجام دهد، میتواند عمره انجام دهد. بله، مسلماً حضرت در هنگام ورود به مکّه، عمره مفرده انجام داده ؛ چه بسا در طول اقامت چند ماهه خود در مکّه و احتمالاً در فاصلههای مختلف، اقدام به انجام اعمال عمره کرده بود. اما انجام اعمال عمره مفرده، به معنای شروع اعمال حجّ نیست. شاید وقتی که خبر دار شد نیروهای مخفی یزید قصد ترور حضرت را در حرم دارند و تصمیم گرفت به سوی عراق حرکت کند، برای انجام یک عمره دیگر محرم شد و آن را تکمیل کرد و از احرام خارج شد .در روز ترویه یعنی هشتم ذی الحجه به سوی عراق از مکه خارج شد. با وجود آن که یکی از علل انتخاب مکّه، داشتن فرصت مناسب برای تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانی ویژه – که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکّه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغی برای آن حضرت فراهم آمده است – ناگهان مکّه را ترک کرد؟ میتوانیم علل این تصمیم ناگهانی را چنین ذکر کنیم:
۱- احتمال خطر کشته شدن در مکه
از برخی عبارات امام حسین (ع) – که در مقابل دیدگاه شخصیتهای مختلفی که با بیرون رفتن حضرت از مکّه و حرکت به سوی کوفه مخالف بودند، بیان شده – بر میآید که امام ماندن بیش تر در مکّه را مساوی با بروز خطر جانی برای خود میدانست؛ چنان که در جواب ابن عباس میفرماید: «کشته شدن در مکانی دیگر برای من دوست داشتنیتر از کشته شدن در مکّه است» نیز به عبداللَّه بن زبیر فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، برای من دوست داشتنیتر است تا آن که به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر به لانهای از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آن چه را از من میخواهند، به دست آورند» نیز به برادرش محمد حنفیه، به صراحت از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهی نسبت به جان خود سخن به میان آورد . بالاخره در بعضی از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عدهای را همراه با سلاحهای فراوان برای ترور امام در مکّه فرستاد.
۲- شکسته نشدن حرمت حَرَم الهی
در ادامه برخی از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوی امام وجود داشت که نمیخواهد حرمت حرم امن الهی، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموی باشد.
حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریضآمیز نسبت به او – که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست – به صراحت بیان میدارد. ایشان در جواب ابن زبیر میفرماید:.«پدرم (علی) برای من نقل کرد که در مکّه قوچی است که به وسیله او حرمت شهر شکسته میشود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،
:: برچسبها:
تور کربلا,
تور زمینی کربلا,
تور هوایی کربلا,
,
|
|
|
نوشته شده توسط
رامش در سه شنبه 14 دی 1395 |
|
|
|
|
تلفن دفتر فروش تور کربلا
54 44 67 43 021
67 43 67 43 021
835 2100 0937
آقای صبوری
ساعات تماس
9 صبح تا 7 بعد از ظهر
|
|
:: آبان 1399
:: ارديبهشت 1398
:: فروردين 1398
:: اسفند 1397
:: بهمن 1397
:: دی 1397
:: آذر 1397
:: آبان 1397
:: مهر 1397
:: شهريور 1397
:: مرداد 1397
:: تير 1397
:: خرداد 1397
:: ارديبهشت 1397
:: فروردين 1397
:: اسفند 1396
:: بهمن 1396
:: دی 1396
:: آذر 1396
:: آبان 1396
:: مهر 1396
:: شهريور 1396
:: مرداد 1396
:: تير 1396
:: خرداد 1396
:: ارديبهشت 1396
:: فروردين 1396
:: اسفند 1395
:: بهمن 1395
:: دی 1395
:: آذر 1395
:: آبان 1395
:: مهر 1395
:: شهريور 1395
:: مرداد 1395
:: تير 1395
:: خرداد 1395
:: ارديبهشت 1395
:: فروردين 1395
:: اسفند 1394
:: بهمن 1394
:: دی 1394
:: آذر 1394
:: آبان 1394
:: مهر 1394
:: شهريور 1394
:: مرداد 1394
:: تير 1394
:: خرداد 1394
:: ارديبهشت 1394
:: فروردين 1394
:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: آذر 1393
:: آبان 1393
:: مهر 1393
:: شهريور 1393
:: مرداد 1393
:: تير 1393
|
|
تور کربلا , تور هوایی کربلا , تور زمینی کربلا , تور هوایی کربلا , کربلا , کربلا , تور کربلا هوایی , تور زیارتی کربلا , ثبت نام کربلا , تور زمینی کربلا , ثبت نام تور کربلا , امام حسین , زیارت کربلا , تور کربلا , تور زیارتی به کربلا ,
|
|