تور کربلا - تور هوایی کربلا قیمت تور کربلا قیمت تور کربلا با هواپیما تور اقساطی کربلا تور زمینی کربلا تور زیارتی به کربلا تور زیارتی عتبات عالیات با هواپیما تور زیارتی کربلا تور عتبات تور عتبات عالیات تور عتبات عالیات هوایی تور عتبات هوایی تور نجف و کربلا با هواپیما تور نوروزی کربلا تورهای زیارتی کربلا تورهای هوایی کربلا.تور کربلا اسفند و فروردین . تور هوایی عتبات عالیات تور هوایی کربلا
ثبت نام تور کربلا هوایی از تهران
عباس ، علمدار کربلا
حضرت عباس س در سال 26 هجری قمری بدنیا آمد ایشان فرزند امام علی(ع) و ام البنین می باشد ؛ حضرت عباس س سردار و پرچمدار قافله امام حسین (ع) در واقعه عظیم کربلا است ایشان به ابوالفضل و قمر بنی هاشم نیز شهرت دارد .
حضرت عباس س ، مقامی بس عظیم و نامحدود دارد . روز تاسوعا (نهم محرّم) به نام ایشان نامگذاری شده است و در این روز، به صورت ویژه برای او عزاداری کرده، از فضایل و محاسنش سخن میگویند.
آن حضرت، مظهر ادب، شجاعت، سخاوت و پیروی از امام معصوم دانسته میشود. او در کربلا، پرچمدار و سقّای سپاه برادرش، حسین بن علی(ع) بود و از این رو، در بین شیعیان به «سقای دشت کربلا» نیز معروف است.
بنابر روایات، در واقعه کربلا، پس از آن که آب آشامیدنی در خیمهگاه امام حسین (ع) کم شد، عباس یک بار در هفتم محرم موفق به آوردن آب برای خانواده و یاران امام حسین (ع) گشت. یکبار دیگر در روز عاشورا ایشان برای آوردن آب به سمت فرات رفت، اما در بازگشت، مشک آبش را با تیر زدند، دستانش را قطع کردند، تیر بر چشمانش و شمشیر بر فرق سرش زدند و او را به شهادت رساندند.
نسب، کنیهها و القاب حضرت عباس س
پدر حضرت عباس، امام اول شیعیان، حضرت علی(ع) است و مادرش فاطمه که امیرالمؤمنین (ع) سالها پس از شهادت حضرت زهرا(س) با وی ازدواج کرد و پس از این ازدواج، به کنیه ام البنین شهرت یافت.[۱]
[نمایش]
خاندان پیامبر (ص)
کنیهها جضرت عباس س :
«ابوالفضل» مشهورترین کنیه حضرت عباس است.[۲] گفتهاند دلیل نسبت این کنیه به آن حضرت، فضایل اخلاقی نیکوی ایشان بوده است.[۳]
«ابوالقاسم» کنیه دیگر حضرت عباس است که از زیارت اربعین، برگرفته شده آنجا که جابر انصاری خطاب به وی میگوید:
«السلام علیک یا اباالقاسم، السلام علیک یا عباس بن علی؛ سلام بر تو،ای پدر قاسم؛ سلام بر تو،ای عباس بن علی.»[۴]
القاب جضرت عباس س :
قمر بنی هاشم[۵]
باب الحوائج[۶]
طَیّار[۷]
الشهید[۸]
سقّا[۹]
عبد صالح[۱۰]
پرچمدار و علمدار[۱۱]
تولد و درگذشت جضرت عباس س :
حضرت عباس در چهارمین روز شعبان سال ۲۶ق در مدینه چشم به جهان گشود و در واقعه عاشورا که دهم محرم سال ۶۱ق در کربلا رخ داد به شهادت رسید.[۱۲]
ضریح حضرت عباس در روز اربعین سال ۱۳۹۳ شمسی
دوران کودکی و نوجوانی
کودکی جضرت عباس س :
در روزهای کودکی عباس، پدر و برادرانش، حسن و حسین در کنار وی بودند و عباس از دانش و بینش ایشان بهره میبرد. حضرت علی (ع) درباره تکامل و پویایی فرزندش فرمود: اِنَّ وَلَدِی العَبّاسَ زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا میگیرد، از من معارف فرا گرفت.[۱۳]
در آغازین روزهایی که الفاظ بر زبان وی جاری شد، امام (ع) به فرزندش فرمود: بگو یک.
عباس گفت: یک
حضرت ادامه داد: بگو دو
عباس خودداری کرد و گفت: شرم میکنم با زبانی که خدا را به یگانگی خواندهام، دو بگویم.[۱۴]
آنگاه که علی (ع) با نگاه امامتی خود آینده عباس را نظاره میکرد، غم بر چهره حضرت مینشست و چون همسرش از علت گریه میپرسید، پاسخ میداد: دستان عباس در راه یاری حسین (ع) قطع خواهد شد. آنگاه از مقام و عظمت فرزندش چنین خبر میداد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا همانند عمویش جعفر بن ابی طالب در بهشت پرواز کند.[۱۵]
نوجوانی جضرت عباس س :
حضرت علی (ع) با توجه و عنایت خاص، عباس را به آداب و اخلاق اسلامی آشنا ساخت و او را بر اساس آموزههای اسلامی تربیت کرد.[۱۶] فرزند علی (ع) در مدت ۱۴ سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه و در همه حال در کنار او حضور داشت[۱۷] و در ایام دشوار خلافت، لحظهای از وی جدا نشد.[۱۸] وی در سال۳۷ق. در جنگ صفین حضور داشت[۱۹] و سخنانی در توصیف شجاعت وی نقل شده است.[۲۰]
واقعه کربلا
در عصر تاسوعا، شمر، امان نامهای برای عباس و برادرانش آورد و آنان را خواهرزادههای خود خطاب کرد،[۲۱] اما عباس به او اعتنایی نکرد، تا اینکه امام حسین (ع) از او خواست که پاسخ شمر را بگوید. عباس فرمود: «چه میگویی؟» عرض کرد: «شما و برادرانت در امانید.» عباس پاسخ داد:
تَبَّت یَداکَ وَ لَعَنَ ما جِئتَ بِهِ مِن اَمانِکَ یا عَدُوَّ اللهِ! اَتَأمُرُنا اَن نَترُکَ أخانا وَ سَیّدَنا الحُسینَ بنَ فاطِمةَ وَ نَدخُلَ فی طاعَةِ اللُّعَناءِ وَ اَولادِ اللُّعَناءِ؟! أ تُؤمِنُنا وَ بنُ رَسولِ اللهِ لا اَمانَ لَهُ؟! دستهایت بریده باد و لعنت [خدا] بر آنچه که از امان نامه آوردهای. ای دشمن خدا! آیا دستور میدهی که ما برادرمان و آقایمان حسین (ع) پسر فاطمه (س) را رها کنیم و داخل اطاعت لعنت شدگان و فرزندان لعنت شدگان شویم؟ [عجبا] آیا به ما امان میدهی در حالی که فرزند رسول خدا [حسین بن علی] در امان نیست.[۲۲]
اما اینکه چرا شمر آنان را خواهر زاده خطاب کرد، به دلیل هم قبیله بودن وی با ام البنین مادر حضرت عباس است، زیرا ام البنین دختر حزام بن خالد از قبیله بنی کلاب[۲۳]و شمر نیز فرزند ذی الجوشن از همان قبیله بود.[۲۴]
سقایت
روز هفتم محرم، وقتی عبیداللّه به عمر سعد دستور داد که به حسین (ع) و یارانش سخت بگیرد و اجازه استفاده از آب فرات به ایشان ندهد، امام، حضرت عباس (ع) را فرا خواند و ۳۰ سوار را به اضافه ۲۰ پیاده با او همراه کرد تا مشکها را پر از آب نمایند و به اردوگاه بیاورند. حضرت عباس (ع) به کمک این افراد توانست محاصره دشمن را شکسته و آب را به اردوگاه برساند.[۲۵]
در روز عاشورا هم به دستور امام (ع) برای آوردن آب به شریعه فرات رفت اما پس از پر کردن مشک، در راه بازگشت به خیمهها، مشکش را با تیر زدند و به شهادت رسید.
پاسداری از خیمهها
شب عاشورا حضرت عباس (ع) پاسداری از حرم را بر عهده گرفت. اگر چه ایشان آن شب را از دشمن مهلت گرفته بود، ولی برای احتیاط بیشتر، در اطراف خیمهها به نگهبانی مشغول بود، زهیر نزد او رفت.[۲۶]
زهیر، جریان خواستگاری علی(ع) از امّ البنین(ع) را برای عباس بیان کرد و انگیزه امام را از ازدواج با او یادآور شد و افزود: «ای عباس! پدرت تو را برای چنین روزی خواسته، مبادا در یاری برادرت کوتاهی کنی!» حضرت عباس (ع) از شنیدن این سخن خشمگین شد و سخت برآشفت و فرمود: «زهیر! تو میخواهی با این سخنانت به من جرأت دهی؟! به خدا سوگند تا دم مرگ، از یاری برادرم دست بر نمیدارم و در پشتیبانی از او کوتاهی نخواهم کرد. فردا این را به گونهای نشانت میدهم که در عمرت نظیرش را ندیده باشی.»[۲۷]
پرچمداری سپاه
صبح عاشورا، وقتی امام از نماز و نیایش فارغ شد، لشکر دشمن آرایش نظامی به خود گرفت و اعلان جنگ نمود. امام افراد خود را آماده دفاع کرد. لشکر امام از سی و دو سواره و چهل پیاده تشکیل شده بود.
امام در چینش نظامی لشکر خود، زهیر بن قین را در جانب راست و حبیب را در جانب چپ گماشت و پرچم لشکر را در قلب سپاه به دست عباس (ع) داد.[۲۸]
شکستن حلقه محاصره دشمن
در نخستین ساعات جنگ، چهار تن از افراد سپاه امام حسین (ع) به نامهای «عمرو بن خالد صیداوی»، «جابر بن حارث سلمانی»، «مجمع بن عبداللّه عائذی» و «سعد؛ غلام عمر بن خالد» حملهای دسته جمعی به قلب لشکر کوفیان نمودند.
دشمن تصمیم گرفت آنان را محاصره نماید. حلقه محاصره بسته شد؛ به گونهای که کاملاً ارتباط آنان با سپاه امام قطع گردید. در این هنگام حضرت عباس (ع) با دیدن به خطر افتادن آنان، یک تنه به سوی حلقه محاصره تاخت و موفق شد حلقه محاصره دشمن را شکسته و آن چهار تن را نجات بدهد.[۲۹]
شهادت
تاریخ نویسان شهادت عباس(ع) را به گونههای مختلفی روایت کردهاند:
شیخ مفید مینویسد:
«عباس بن علی -رحمت خدا بر او باد- چون دید تعداد زیادی از خاندانش کشته شدند، به برادران مادری خود عبداللّه و جعفر و عثمان گفت: ای فرزندان مادرم! شما پیش از من بروید تا که ببینم برای خداوند و رسول خدا (ص) اخلاص پیشهکردید، زیرا شما فرزندی ندارید. عبد اللّه به میدان رفت و به شدت جنگید، پس میان او و هانی بن ثبیت حضرمی دو ضربه رد و بدل شد و هانی او را کشت. سپس جعفر بن علی -رحمت خدا بر او باد- جلو رفت و هانی او را نیز کشت و چون عثمان بن علی جای برادران خود آمد خولی بن یزید اصبحی قصد جانش را کرد و تیری به سوی او پرتاب کرد و او را بر زمین انداخت، سپس مردی از قبیله بنی دارم بر او حمله کرد و سرش را برید. سپاهیان عمر بن سعد بر اردوی حسین علیهالسلام حمله کردند و بر آن حضرت چیره شدند. چون تشنگی بر حضرت شدت گرفت بر بالای سد خاکی رفت به قصد فرات در حالی که برادرش عباس در پیش روی او بود. سپاهیان ابن سعد جلوی او را گرفتند، و در میان آنان مردی از قبیلۀ بنی دارم بود که به لشکر گفت: وای بر شما! او را از رسیدن به فرات باز دارید و نگذارید به آب برسد. حسین (ع) فرمود: بارخدایا! او را تشنه بمیران. آن مرد دارمی خشمگین شد و تیری به سوی حضرت پرتاب کرد که به زیر چانۀ آن حضرت اصابت نمود. حسین (ع) تیر را بیرون آورد و دستش را زیر چانهاش گرفت پس چون دستانش پر از خون شد آن را انداخت و فرمود: بارخدایا! من به تو شکایت میکنم از آنچه در حقّ فرزند دختر پیغمبر تو انجام میدهند. سپس به جای خود بازگشت در حالی که تشنگی بر او شدت گرفت. لشکر، عباس را از هر سویی محاصره کردند و او را از حسین (ع) جدا ساختند. عباس به تنهایی با آنان جنگید تا اینکه کشته شد. زید بن ورقاء حنفی و حکیم بن طفیل سنبسی عهدهدار کشتن عباس بودند پس از اینکه او از شدت جراحات وارده توانایی هیچگونه حرکتی را نداشت.»[۳۰]
خوارزمی در این باره میگوید: او به میدان رفت و در حالی که رجز میخواند بر دشمن حمله برد و پس از کشته و زخمی کردن عدهای از دشمنان سرانجام به شهادت رسید. پس امام (ع) بر بالین وی حاضر شد و فرمود:
اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چارهام اندک شد.[۳۱]
ابن شهر آشوب دربارۀ شهادت وی نوشته است:
«عباس، سقّا، قمر بنی هاشم، و پرچمدار امام حسین (ع) که از دیگر برادران خود بزرگتر بود، جهت تهیه آب بیرون رفت، دشمن بر او حمله کرد و او نیز بر آنان حمله برد و آنان را پراکنده ساخت. پس زید بن ورقاء جهنی در پشت نخلی کمین کرد و حکیم بن طفیل سنبسی بدو کمک کرد و ضربهای بر دست راست عباس وارد ساخت. وی شمشیر را با دست چپ گرفت و بدانها حمله کرد تا اینکه ضعف بر او چیره شد، در این هنگام حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی در کمین وی بود ضربتی بر دست چپش فرود آورد. در این هنگام عباس(ع) چنین رجز خواند:
«ای نفس از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و همنشینی با پیامبر اکرم (ص) بشارتت باد، اینان به ستم دست چپم را بریدند. پروردگارم ایشان را به آتش سوزان دوزخ در خواهد افکند.»
سپس حکیم بن طفیل طائی با عمودی آهنین ضربتی بر سر عباس (ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند.»[۳۲]
سن عباس هنگام شهادت، حدود ۳۴ سال بود.
منبع : http://fa.wikishia.net
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
درباره واقعه کربلا،
،