تور زیارتی کربلا
تور کربلا ویژه عید قربان - تور زیارتی کربلا نجف معلا - دعای روز عرفه امام حسین تور هوایی کربلا روز عرفه تور زیارتی کربلای معلا هوایی زمینی – تور کربلا روز عرفه عید غدیر خم عیدقربان کربلا حرم امام حسین . محرم تاسوعا عاشورای حسینی تور کربلا هوایی زمینی- ثبت نام زیارت کربلا
در زیر داستانی را که در کتاب داستانهایی از زمین کربلا نوشته ر- یوسفی می باشد را برای شما نقل می کنیم که نشان می دهد بی حرمتی به خاک کربلا بی جواب نمی ماند هرچند که امامان همیشه حتی دشمنان را نیز از لطف خود محروم نمی کنند اما برخی مواقع هم به مصلحت خلاف این واقع می شود.
استهزاء و بی حرمتی به خاک مقدس کربلا
موسی ابن عبدالعزیز نقل نمود:
در بغداد یوحنّای نصرانی مرا دید و گفت، تو را به حقّ دین و پیغمبرت قسم میدهم که این شخص که در کربلا است و مردم او را زیارت می کنند کیست؟
گفتم: پسر علی بن ابی طالب علیه السلام است و دختر زاده رسول آخر الزمان محمّد(ص) می باشد و اسمش حضرت سيّد الشّهداء علیه السلام است چطور شد که این سوال را از من میکنی؟
گفت قضيّه عجیبی دارم، گفتم بگو! گفت: خادم هارون الرّشید نصف شبی بود آمد درب خانه و مرا با عجله برد، تا به خانه موسی بن عیسی هاشمی گفت امر خلیفه است که این مرد را که قوم و خویش من است علاج کنی، وقتی که نشستم و معاینه کردم، دیدم بی خود است و فایده ای ندارد، پرسیدم چه مرضی دارد؟ و چطور شد که این طور گردید؟
دیدم طشتی آماده کردند و هر چه درون شکمش بود در طشت خالی گردیده، گفتم: چه واقع شده است، گفتند: ساعتی پیش از این نشسته بود و با خانواده خود صحبت می کرد و الان به این حال افتاد سبب را پرسیدم! گفتند: شخصی قبل از این در مجلس بود که از بنی هاشم بود و صحبت از حسین بن علی علیه السلام و خاک قبر او و کربلا در میان آمد.
موسی بن عیسی گفت: شیعیان در باب حسین بن علی علیه السلام تا حدّی غلوّ دارند که خاک کربلا از قبر سيّد الشّهداء را برای مداوا استفاده می کنند.
آن شخص گفت این بر من واقع شده امّا با تربت امام حسین علیه السلام آن درد بکلّی از من زایل شد و حقتعالی مرا بوسیله آن تربت نفع کلّی بخشید.
موسی بن عیسی گفت: از آن تربت نزد تو چیزی هست؟ گفت بلی! گفت بیاور، آن شخص رفت و بعد از چند لحظه آمد و اندکی از آن تربت را آورد و به موسی بن عیسی داد، موسی هم آن را برداشت و از روی استهزاء و تمسخر به آن شخص، تربت را در میان دبر خود گذاشت و لحظه ای بر نیامد که فریاد، و فغانش بر آمد، (النّار النّار الطشت الطشت) و تا طشت را آوردند از اندرون او اینها که می بینی بیرون آمد. فرستاده هارون گفت: هیچ علاجی در آن می بینی؟
من چوبی را بر داشتم و دل و جگر او را نشان دادم، و گفتم: مگر عیسای پیغمبر که مرده ها را زنده می کرد این مرض را علاج کند. از خانه بیرون آمدم و آن بد بخت بد عاقبت را در آن حال واگذاردم چون سحر گردید صدای نوحه و شیون و زاری از آن خانه بلند گردید. یوحنّا به این سبب مسلمان گردید. و اسلام را بر خود قبول کرد، و مکرر زیارت حضرت سيّد الشّهداء علیه السلام میرفت، و طلب آمرزش گناهان خود را در آن بقعه شریف مینمود. این سزای کسی است که تربت امام حسین علیه السلام و خاک کربلا را مسخره نماید.
منبع: داستانهایی از زمین کربلا ؛ ر- یوسفی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
تور کربلا،
،